--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Thursday, June 26, 2003

اين كه ما مينويسيم و شما مي خوانيد البته چيز عجيبي نيست. اين جايش عجيب است كه يك دفعه 60 درصد مطالب منتشر شده در اين چنين رسانه اي از كشوري مثل ايران بيرون مي آيد. اين واقعيت كه ايران فقط كمي بيش از يك درصد جمعيت دنيا را تشكيل مي دهد نشان دهنده ي موضوعات اجتماعي قابل بحثي در اين مملكت است. اولا نشان مي دهد كه ما چه قدر از نظر آزادي بيان در مضيقه ايم. ثانيا نشان مي دهد كه چه قدر حرف براي گفتن داريم و ثالثا نشان مي دهد به اين سطح از درك و شعور اجتماعي رسيده ايم كه حرف هايمان را مكتوب كنيم و از كوچك ترين روزنه هاي موجود براي انتشار بدون سانسور آن استفاده كنيم. از قسمت اولا سياستمدارانمان بايد بروند سرشان را به ديوار بكوبند (البته اگر غيرت داشته باشند) و از قسمت دوم و سوم مي توان وجود يك نيروي عظيم را نتيجه گرفت كه به صورت بالقوه ميتواند بسيار سازنده باشد. شما فكر ميكنيد آيا مي توان به سازمان دهى اين نيرو پرداخت؟ آيا چنين انتظاري از وبلاگ داشتن استفاده از يك ابزار در مسيري جز كاركرد اصلي آن نيست؟ آيا با اين كار ما هم به سرنوشت برخي فيلم سازان بعد از انقلاب دچار مي شويم كه اثرشان را با هدف سازندگي و گسترش دين مي ساختند و فراموش مي كردند كه كاركرد اصلي سينما سرگرمي است؟ (البته كتمان نمي كنم كه از سينما مي توان استفاده هاي بسياري كرد ولي اصرار دارم كه كاركرد اصلي اش سرگرمي است)
پس شايد به تر باشد كه از اين رسانه انتظارات غير منطقي نداشته باشيم. اين رسانه نمي تواند جاي خالي نهاد هاي مدني، احزاب، مطبوعات و راديو تلويزيون آزاد و مانند آن را بگيرد اما مي تواند براي به وجود آمدن آن ها زمينه سازي كند. وقتي نمي توان به خاطر آلودگي هوا در خيابان ورزش كرد ميتوان حداقل كمي در خانه ورجه وورجه كرد. من هم از اين وبلاگ همين قدر انتظار دارم. همين

 
| Permalink |

سلام
اين وبلاگ، قرار است به مسايل اجتماعي، سياسي، اقتصادي، ادبي، علمي و خلاصه هر آن چه كه شما را و ما را از آن خوش آيد بپردازد. دوست داشتم مي توانستم بيش تر خودم را معرفي كنم. اما خوب فكر مي كنم همين اندازه بس باشد كه اسمم بهاره است و فاميلم اميدي. البته اين بهار از آن هايي نيست كه وقتي تمام شود فصلي عوض شود يا اتفاق تازه اي بيافتد. راستش را بخواهيد در طبيعت هم همين است. بهار كه مي آيد آدم ها ذوق زده مي شوند و اسمش را نوروز مي گذارند و جشن مي گيرند. درست مثل موقعي كه من به دنيا آمدم و پدر و مادرم ذوق كردند. (البته اگرهمان موقع مي دانستند قرار است چي بشوم خيلي توي ذوقشان مي خورد) وقتي هم كه بروم قطعا در دنيا هيچ اتفاق مهمي نيافتاده است. البته باز هم ممكن است اطرافيان هيجان زده شوند و مراسمي (كه اميدوارم از نوع عزا باشد) برگزار كنند.اما دنيا به كار خود ادامه خواهد داد.


 
| Permalink |


بهاره نوشته است : (بدليل مشکلات فنى در فونت ها دوباره منتشر شد)

روزهاي سختي است و همه‏ي ما در آزموني دشوار به سر ميبريم. از طرفي شلوغي و اغتشاش فضاي كشور را به نفع تندروها به آشوب كشانده و شايد اگر نبود حضور آمريكا در بيخ گوشمان لابد شاهد برخوردهاي سبعانه‏تري هم از جانب عربده‏كش‏هاي ذوب در ولايت مي‏بوديم. از طرف ديگر لابي صهيونيسم در آمريكا گوش كاخ سفيد را از خطر ايران پر كرده و آمريكا ميرود تا براي آخرين بار درسي به سردمداران نظام غير مردمي ايران بدهد كه هيچ معلوم نيست عاقبتش بدتر از آن چه الان هست نباشد.
يكي از دوستان در ايميل قبلي‏اش تصويري از يك نافرماني مدني را به رشته‏ي تحرير درآورده بود كه اگرچه در بسياري موارد تصويري زيبا مي‏نمود ولي در نهايت شايد به نحوي شكل باكلاس همين آشوب‏هاي كور اخير باشد. به نظر مي‏رسد او به يك نوع براندازي اميد دارد. شايد چنين سناريويي يكي از معدود اتفاقاتي باشد كه آمريكا را از حمله به ايران بازدارد ولي به نظر من مطلوب نيست. به طور قطع هرگونه تغيير حكومت اين چنيني آينده اي جز آشوب و حيران مردم و در نهايت تكرار آن چه در اول انقلاب افتاد نخواهد داشت. يعني در نهايت حتي اگر بر سر رهبري نظام آينده هم يك وفاق ملي به وجود آيد كه البته بعيد مي‏دانم جز با دخالت نيروي خارجى چنين شود، اين رهبر جديد آن چه در ابتداي انقلاب 57 با سركوب مخالفان انجام شد را البته كمي نرم‏تر تكرار خواهد كرد.
او به خوبي به اين نكته اشاره كرده بود كه حتي اگر اين آشوب ها به نتيجه برسد چه مي‏شود. پس من آن چه به آن اميدوارم در حال حاضر چيزي نيست كه به براندازي بيانجامد
.
مطلوب من اين است كه خاتمي لوايحش را به تصويب برساند و رهبر و دار و دسته‏اش هم حداقل گامي به عقب بردارند. البته به قول يكي از دوستان آن ها هم مي‏دانند كه هر گام به عقب برابر با پيش‏روي چند گام مردم به جلو است چرا كه سطح مطالبات اجتماعي بساير بالا رفته است و بنا براين آن‏ها هم اين گام را به عقب برنخواهند داشت. اين فضا اگر به وجود آيد مي‏توان اميدوار بود كه انرژي جمع شده در توده ‎ها هم با آزادي مطبوعات و بر?زاري تجمع هاي آرام و به دور از خشونت به تدريج جاي خود را به عقلانيت سياسي و اجتماعي بدهد، سازمان دهي شود و به سمت نوعي از دموكراسي حركت كنيم كه نه تنها فقط تغيير در حكومت باشد، بلكه به تغييرات اجتماعي و رواني در محو استبداد دروني مردم بيانجامد (مگر نه اين است كه همه‏ي ما يك ولي فقيه كوچولو درونمان داريم كه خيلي هم دوستش داريم و در آن ذوب شده‎ايم؟!)
البته پيش‏بيني من با اين پاراگراف قبل متفاوت است. من فكر مى ‎كنم مجلس و قوه‏ي مجريه را دوباره راستي‎ها فتح مي‏كنند. لوايح خاتمي هم دگر تاريخ مصرفش گذشته و فقط دم رهبر مي‎تواند آن را زنده كند (كه آن هم بعيد است). آمريكا هم با مخلوطي از به راه اندازي آشوب هاي خياباني و حمايت نظامي (مثلا زدن بوشهر) ايران را فتح ميكند. از همين الان به حال خودمان خون مي گريم و به دعايي دست ها را بلند مى ‎كنم كه او شايد كمكي كند و از اين بن بست رها شويم. اين بار معجزه ديگر طوفان شن نيست. البته اگر بخواهد معجزه‎اي نازل كند خود به
‎تر مي‎كنم اين سرزمين را نسيمي بايد كه باد هوا را از قلب‏ها و مغزهامان بيرون برد و عقلانيت را به جاي آن گذارد
.



 
| Permalink |

Sunday, June 22, 2003

اما در باب دو لايحه معروف:
لايحه تبيين اختيارات رئيس جمهورى ، در هنگام پياده سازى چندان ضمانت اجرايى ندارد. عده اى به فرض نقض قانون اساسى خواهند کرد ، رييس جمهور اخطار خواهد داد ، آنها به ريش رييس جمهور خواهند خنديد، رييس جمهور در دادگاه(!) (و در واقع يکى از بيدادگاه هاى ديوان عالى کشور) اقامه دعوا خواهد کرد و در نهايت ادامه ماجرا به قوه قضاييه سپرده خواهد شد ، جايى که در تئورى به هيچ وجه مردم سالارى به آنجا راه ندارد و از صدر تا ذيل همه مقامات انتصابى هستند و در عمل هم خياط خلوت مريدان فاسد آقا ، حقانى چى ها و چاقو کش هاى حاج حبيب تازه مسلمان و نوچه هاى جنتى و برادران معاود عراقى است، عملکرد آنها هم که تا بحال کاملا شفاف بوده است ! بى هيچ احساس شرمندگى هر کار که بخواهند ميکنند. کيفر خواست رييس جمهور به آنجا خواهد رفت و آنها با عرض شرمندگىبه آن ادرار خواهند کرد. آخر هم با يک توپ و تشر آقا که شرايط حساس است و دشمن تا پشت اطاق خواب پيش آمده ، رييس جمهور وقت را سر جاى خود خواهد نشاند . تازه اين در شرايطى است که رييس جمهور آتى ، اصلاح طلب باشد و گرنه که لارى جانى و ولايتى و امثالهم که از چنان موقعيتى قطعا براى به بند کشيدن مخالفان استفاده خواهند کرد ، همش که نبايد آقا هزينه بدهد! در هر حال ابزار دست مافياى قدرت بيشتر خواهد بود و بهتر ميتواند مانور بدهد! فرض کنيد که مجلس عقيم فعلى به هر دليل خداى نکرده دست اصلاح طلبان باقى ماند و آنها هم شير شدند يا انکه عده اى از نمايندگان از فيلتر نظارت استصوابى به سلامت رد شدند ، يا اينکه عجوزه هزار داماد نظام به اين نتيجه برسد که لايحه نظارت استصوابى را با شرط و شروط و زهر گيرى و در عمل رد صلاحيت کردن مستقل ها و پير پاتال هاى ملى-مذهبى و نهضتى ها و سمپات هاى محترم ، تاييد بکند و با اين کار نظام را دوباره بيمه بکند. در اين حالت با مبسوط اليد شدن رييس جمهور خودى ، حساب نمايندگان با کرام الکاتبين است. چون يک چماق ديگر بالاى سر مجلس عقيم فعلى اضافه خواهد شد. (اين مادر صلواتى ها اگرهم انگليسى نباشند، انگليسى ها را دوست دارند و چون آنان رفتار ميکنند! )بعيد نيست که در صورت خوابيدن غائله نا آراميهاى خيابانى و خوردن جام زهر آقا براى کنار گذاشتن پروژه رسيدن به سلاح هسته اى يعنى نابود و مخفى کردن تجهيزات و اجازه دادن به بازرسان براى کار در ايران ، يکباره خبر خوش تصويب دو لايحه با حکم حکومتى آقا در آستانه ثبت نام نمايندگان با آزاد کردن چند تا از روزنامه ها و دادن مجوز روزنامه ۴ رنگ به ابراهيم يزدى و به ميدان آوردن روشنفکران و به صدر نشاندن موقتى سروش و کديور و ترتيب دادن مناظره براى آنها در مورد بسط تجربه نبوى و ساير موضوعات سر کارى ، يک طرح ظاهرى آشتى ملى جور خواهد شد ، و مجلسى آنچنانى و عقيم شکل خواهد گرفت هر چند، سال بعد ترتيب روشنفکران و اليت دوباره داده خواهد شد (مرغ عروسى و عزا!)‌و فضا با بگير و ببند و موش و گربه بازى از قبيل گرفتن سازگارا و ول کردن طبرزدى، گرفتن زيد آبادى بخت برگشته و رها کردن على افشارى، فرار کردن قاسم شعله سعدى ، وارد کشور شدن اکبر گلپايگانى و برادران روحانى نوازنده و آهنگساز ، فرار کردن آنچنانى يکى ديگر از وزارت اطلاعات و خبر آوردن از رنگ شورت آقا توسط نورى زاده و راه انداختن شورش در دانشگاه، دستگيرى پسر واعظ طبسى، و بخشيده شدن خانم گوگوش و بازى در يک فيلم از شوهر خودش کيميايى (کيميايى به هر دليل به خاطر لمپنيسم خودى است!) در تهران . باز نشست شدن آقاى جنتى و قرار گرفتن يک مادر صلواتى ناشناخته بدتر به جاى ايشان ، و از اين قبيل اتفاقات مزخرف، کلا در بيم و اميد قرار دادن مردم و نهايتا بازى دادن مردم! اين البته يکى از سناريو ها است که اميدوارم عملى نشود.

فردا هم در مورد بحث شيرين دو لايحه و نيز دم خروس فرانسه عليرغم قسم هاى حضرت عباس شيراک خواهم نوشت.

 
| Permalink |

Friday, June 20, 2003

بنده در بين دوستان معروف شده ام به اينکه به خاتمى بيش از حد گير مى دهم. ولى خاتمى اين بار چنان خودش خودش را مفتضح کرد که دلم برايش سوخت! باز تاب صحبت هاى خاتمى در مقابل خبرنگاران بعد از اجلاس سران ايران- افغانستان و تاجيکستان در بين مردم بسيار منفى است و بايد از ايشان پرسيد سيد! دروغ ديگر چرا؟ آيا خواسته مردم در نا آراميها تنها منحصر به خواسته هاى دانشجويان بود؟ آيا اين خواسته ها تنها صنفى بود؟ سيد ما ببخشيد اگر خائن نباشد واقعا هالو است، چنان براى تصويب دو لايحه کذايى خوش رقصى ميکند که گويى با تصويب آنهم ابتر اين دو لايحه تمام مشکلات سياسى اين خراب شده حل ميشود. بنده در يادداشت خود فردا خواهم گفت که حتى با تصويب دولايحه در صورت آرام شدن اوضاع چه پاييز و زمستان سردى در پيش خواهيم داشت.
همين امروز شيخ محمد يزدى به قوه قضاييه هشدار داد که با دستگير شدگان محارب بايد برخورد کنند! خوب مبارک باشد!
اما در کنار تمام اين مطالب شنيديم که در تهران پارس سگى را چفيه به دور گردن انداخته بودند و پلاکارد رهبرى به آن چسبانده بودند و به دنبال آن ميدويدند! عاقبت بخير شد رهبرى! نميدانم چند سال طول خواهد کشيد که اين مردم ما با ادب بشوند اگر آقايان با ادب حاکميت همين امروز تشريف ببرند به جزاير و املاک خودشان و از آنجا به فتح سنگر هاى کليدى جهان به دست اسلام بنا به پيشگويى امام راحل کمک کنند، آيا در اين صورت هم اصلا ما باادب و نزاکت خواهيم شد؟ قانون گرا شدن پيشکش!

در حاشيه :اصفهانيها هم شعار دادند:٬٬ خاتمى لختش قشنگه!٬٬ ( با عرض پوزش!)

 
| Permalink |

 
| Permalink |

Wednesday, June 18, 2003

نا آرامى هاى اخير را نميتوان به هيچ روى قيام و مبارزه سازمان يافته ، نافرمانى مدنى يا حتى آشوب منجر به انقلاب ناميد. پراکندگى نا آراميها ، ناهماهنگى بين آنها ، فقدان رهبرى ، پناه بردن به شعار هاى بى ربط آنارشيستى از قبيل حواله کردن فحش خواهر مادر براى على خامنه اى ، عدم برنامه ريزى و استراتژى مشخص براى مبارزه همه و همه ويژگيهاى نا آرامى هاى اخير است. تنها اميد ميرود که اين حرکت ها پيش از اينکه به ناکجا آباد برسد زودتر خود را در مسير صحيح قرار دهند به شرط اينکه آقايان اپوزيسيون و روشنفکران و نخبگان سياسى روزه سکوت نگيرند و بيش از اين از مردم فاصله خود را بيشتر نکنند بلکه به نقد حرکت مردم بپردازند.

چنين سبک و سياق مبارزه با رژيم حتى در صورت پيروزى غير محتمل ظاهرى محکوم به شکست است.( البته بنده اصلاح طلب درون نظامى(!) نشده ام و منظور خود را توضيح خواهم داد. ) يعنى اينکه خشونت فاحش بى دليل و کور سبب ميدان دار شدن افراد بى هويت و شناسنامه سياسى و لمپن هاى بى مايه و نهايتا قبضه کردن قدرت به دست آنها بدون وجود تضمين در جهت حرکت هدفمند به سمت دموکراسى خواهد بود. نحوه رسيدن به هدف اصلى که همانا برقرارى دموکراسى واقعى (نه مردمسالارى مسخره توام با عطر معنويت و طعم شيرين ولايت نيرنگ و فريب)است بسيار مهم است و بلکه اصلا دموکراسى واقعى با مشارکت مردم در پروسه نافرمانى مدنى و قوام تدريجى نهاد هاى دموکراتيک بعد از پيروزى باز با مشارکت همه مردم حاصل خواهد شد.

تصور کنيد که دانشجويان ما به جاى فحش کشيدن به رهبرى و سنگ پرت کردن بر سر نيروى انتظامى و توله سگ هاى هار منتسب به آقا و هاشمى نوغى و حاج حبيب و جنتى و مصباح (يعنى فرزندان عزيز و برومند ايشان) ، دست به تحصن ، روزه سکوت ، اعتصاب غذا ، تحريم کلاس ها و امتحانات در غالب حرکت هاى هماهنگ سراسرى و طولانى مدت با شعار هاى محکمه پسند و خواسته هاى مشخص مثلا پيگيرى قتل هاى زنجيره اى، باز شدن مطبوعات توقيف شده ، پى گيرى ماجراى کوى دانشگاه و آزادى زندانيان سياسى ميزدند (اين کار بايد در ابتداى بهار انجام ميشد ) بعد از سه ماه فلج کردن دانشگاه ها ، رژيم کلاس ها را تعطيل ميکرد و به اميد آرام کردن اوضاع کنترل دانشگاه ها را بدست ميگرفت . در اين شرايط بايد مردم وارد صحنه ميشدند و در نهايت آرامش و بدون هيچگونه درگيرى و شعار دادن وارد خيابان ها ميشدند و پياده دست به راهپيمايى ميزدند ( ميشد در سراسر شهر خيابان هاى خاصى را به اين کار اختصاص داد و سازمان دهى کرد) ،همزمان اين چند ميليون ايرانى( کشته مرده ايرون و خصوصا شمرون!) در شهر هاى مختلف جهان دست به راهپيمايى ميزدند و خودى نشان ميدادند ، اين حد اقل کارى است که عزيزان خارج از کشور ميتوانند براى زادگاه خود انجام دهند (ديگر اگر اين بها را هم نخواهيم براى آزادى بپردازيم و يک بستنى براى دوست دخترمان در خيابان هاى لندن و پاريس و لس آنجلس (به قول راشدان) نگيريم ، پس به چه دردى ميخوريم؟!) ، همزمان اين آقايان اپوزيسيون به جاى آنکه بنشينند و بر سر بحث مسخره منشور جمهورى خواهى يا دموکراسى با هم جدل کنند به يک کنفرانس مقدماتى اپوزيسيون در همين روز ها بر سر آينده ايران فکر ميکردند و طرح ميدادند که خود اين کار فى نفسه جو را ميشکست و فضا براى مبارزه آرام و اصقلاب آماده تر ميشد با شروع پاييز شک دارم که رژيم موفق ميشد که کلاس هاى درس را باز کند چون فضاى مبارزه به دبيرستان ها کشيده ميشد . با همراه شدن اعتصاب هاى سراسرى امور مملکتى مختل ميشد و شوراى اپوزيسيون به تدريج رهبرى مبارزه مسالمت آميز را در دست ميگرفت. در همين فاصله حکومت در جاهايى وادار به عقب نشينى ميشد و از همان نقاط تحت فشار بيشتر قرار ميگرفت. اى بسا اصلاح طلبان واقعى درون نظام هم دست به تحرکاتى ميزدند. (فاطمه خانم حقيقت جوى شير دل را ببينيد که چگونه در نطق پيش از دستور على خامنه اى را به لجن کشيد!)
هنوز نيز دير نشده ،بايد قبل از اينکه رامسفلد و مشاورين براى اين مملکت کارى کنند ،اين مردم به فکر چاره بيفتند و عجله نکنند. اگر اصلاحات با بن بست مواجه شده به اين معنى نيست که بايد با شورش کور چند ماهه ترتيب رژيم را داد ، آخوند ها را حلق آويز کرد ، کافه هاى شکوفه نو را باز کرد و . . . !

 
| Permalink |

Tuesday, June 17, 2003

،،در ميخانه ببستند خدايا مپسند - که در خانه تزوير و ريا بگشايند

موسسه فرهنگى صراط و پژوهشکده معرفت هدف حمله عقبه٬٬ آدميخواران٬٬ قرار گرفت و پلمب شد. علت هم کاملا روشن است : دکتر روز قبل در دانشگاه وست مينستر در يادمان شريعتى چنين گفته بود : ٬٬شريعتى اسلام منهاى روحانيت را در آينده پيش بينى کرده بود حال اينکه پيش بينى ايشان خلاف از آب در آمد و روحانيت منهاى اسلام باقى ماند٬٬ ابلهان اين خفاشان شب پرست به خيال خود چراغى را که ايزد بر افروخته بود پف کردند!

مه فشاند نور و سگ عو عو کند- هر کسى بر طينت خود مى تند

دکتر سروش به گردن همه ما که کوچکترين ريزه خواران سفره او هستيم بسيار حق دارد، اگر از استاد بزرگ خود انتقاداتى داريم و عقيده او را و جداگانه عملکرد ايشان را نقد ميکنيم ،راهى است که خود ايشان به پيش روى ما گذاشته است. نهال هايى که در اين ساليان دکتر کاشته همه بوستان هايى خرم در فضاى فرهنگى کشور شده اند ،با بستن صراط و پژوهشکده معرفت دکان ريايى آقاى مصباح يا اخوان لاريجانى رونق نميگيرد سهل است که تحقق آرزوى روزى که دکتر در نهايت آرامش و بى سر و صدا درس خود را در دانشگاه تهران آغاز کند و يا مجلسى پر بحث و فحص با مصطفى ملکيان يا مجتهد شبسترى يا کديور در گيرد، براستى نزديک است .

اى اياز از عشق تو گشتم چو موى - ماندم از قصه، تو قصه من بگوى
بس فسانه عشق تو خواندم به جان - تو مرا کافسانه گشتستم بخوان
خود تو ميخوانى نه من اى مقتدى - من که طورم تو موسى وين صدا
کوه بيچاره چه داند گفت چيست - زانک موسى مى بداند که تهيست
کوه ميداند بقدر خويشتن - اندکى دارد ز لطف روح تن . . .
بار ديگر آمدم ديوانه وار - رو رو اى جان زود زنجيرى بيار
غير آن زنجير زلف دلبرم - گر دوصد زنجير آرى بردرم

 
| Permalink |

در عصرى که آرمان خواهى کمرنگ شده است در دورانى که فداکارى و ايثار رو به افول است، مرجعيت فکرى نخبگان سياسى (اليت) مضمحل شده ، رهبرى سياسى وجود ندارد و حسابگرى و عقل معاش حرف اول را ميزند و همه مى خواهند شاد آرام مهربان و قوى زندگى کنند، انقلابى گرى دانشجويان ما هم خود نوبرى شده است.
منکر تلاشها و مجاهدتهاى دانشجويان عزيز نيستم و آنها را ارج مينهم ولى خودمانيم داستان اعتراضات اخير تا حدى آبکى است، حداقل براى ما که دوران مبارزه قبل از انقلاب را نديده ايم ولى کمابيش پاى خاطرات انقلابيون نشسته ايم يا از آنها مطلب خوانده ايم ،ميتوانيم مقايسه اى ساده انجام دهيم. کندرو ترين انقلابيون گروهکى و مبارزين رژيم شاه لااقل بين خودشان تمريناتى داشتند تا آستانه تحمل خود را در شکنجه بالا ببرند، مثلا هر کدام در خانه هاى تيمى هر روز صبح چند چک محکم به هم ميزدند! اما دانشجويان امروزى ما اگر اينترنتشان در دانشگاه قطع شود، مطمئنم که اکثريت آنها تسليم خواهند شد! باور کنيد.

 
| Permalink |

Monday, June 16, 2003

 
| Permalink |

Sunday, June 15, 2003

در شرايطى که در شيراز يک جوان به شهادت رسيده است در شرايطى که خوابگاه دانشگاه علامه ، دانشگاه صنعتى اصفهان ، شهيد بهشتى و کوى دانشگاه تهران مورد هجوم مشتى فحاش هتاک آدميخوار وحشى قرار گرفته است، حاکميت چه جوابى براى مردم دارد که بدهد؟ على خامنه اى و هاشمى بهرمانى که تکليف خود را با چنگ و دندان نشان دادن براى مردم روشن کردند ،ميماند آقايان مدعى مدافع حقوق مردم که لالمانى گرفته اند و لااقل به سوگندى که به کتاب خدا خورده اند وفادار نيستند، کجا رفت آقاى خاتمى سنيور ؟ کجا رفتند آقايان اصلاح طلب ؟ تئورى هاى آنچنانى خروج از حاکميت اگر الان نميخواهد عملى شود پس چه زمانى ميخواهند از آن استفاده کنند؟ روز مبادايى که آقايان اصلاح طلب حکومتى خود را براى آن آماده کرده اند کى مى آيد؟ آيا اين داستان اصلاحات حکومتى يک دروغ بزرگ براى بازى گرفتن همه ما و آرمان هاى ما و اميد ما به اصلاح نبود؟ بدترين بدى ها حواله دروغ گويان عالم .
اصلاحات يعنى اينکه الان تا وضع بدتر از اينکه هست نشده، اين سگ هاى درنده را قلاده بزنند، نه اينکه خودشان شريک جرم انها باشند. آقاى خاتمى بايد در دادگاه هاى آتى در کنار على گاليله و هاشمى نوغى بنشيند نه در کنار دادستان عمومى،فراموش نميتوان کرد که مصوبات شوراى عالى امنيت ملى با امضاى خاتمى دارد بيرون مى آيد . خودمان را به نابينايى که نميتوانيم بزنيم.

سلام بر شهيد راه آزادى در شيراز
سلام بر شهيد عزت ابراهيم نژاد

 
| Permalink |

Saturday, June 14, 2003

آغاز دومينوى اشتباهات؟!

آقاى خامنه اى ديروز در همايش ورامين دست به يک بى دقتى زدند:
ايشان به نيروهاى ٬٬مومن و حزب اللهى ٬٬ هشدار دادند که : نه! الان وقت وارد شدن به اغتشاشات و بهانه دادن به دست دشمن نيست. ملت مسلمان ايران [ يعنى همان گروه هاى مزدور و چماق بدست] اگر بخواهد وارد شود همچون ۲۳ تير ۷۸ وارد خواهد شد (قريب به مضمون). حال اينکه تئورى هاى پوپوليستى النصر بالرعب در حالتيکه خود راس نظام مرعوب آمريکا شده و با هر گفتگوى مطبوعاتى آقاى آرى فلايشر يا ريچارد بوچر دلهره آقايان را فرا ميگيرد، ديگر کاربرد ندارد و اين را خود آقايان قاعدتا بايد درک کرده باشند .

گويا فشار هاى شديد سياسى روانى، ارسال سيگنال هاى چپ اندر قيچى از جانب آمريکا و توصيه هاى ضد و نقيض اطرافيان، باعث شده که ايشان يواش يواش تمرکز خود را از دست بدهد و گروه هاى فشار رسما از سوى ايشان به آتش بس و عدم هجوم به تريبون ها و تجمعات و استفاده از حرکت هاى مرعوب کننده پوپوليستى از نوع ۲۳ تير فرا خوانده شوند، چنين دستور صادر کردن هاى صريحى تا کنون حتى در ماجراى ۱۸ تير نيز بى سابقه بوده، براى ايشان هزينه بردار است ( فراموش نکنيم که در داستان ۱۸ تير با دانشجويان همدردى شد قلب جريحه دار گرديد با آقا امام زمان با بغض و مظلوم نمايى صحبت شد. بعد در ۲۳ تير با جمع کردن نيرو ها فرمان منکوب کردن عوامل شورش هاى خيابانى و نه دانشجويان صادر گرديد. بعد يک دستگاه فکس از منزل مريم شانسى کشف شد و ساير قضايا!) و ارتباط و انتساب رسمى گروه هاى فشار به ايشان را محرز ميکند و اين امر با ماله کشى هاى بعضى از دلسوزان نظام هم درست نميشود. نکته جالب اينکه اين قضيه مورد توجه رسانه دقيقى مانند BBC هم قرار گرفت.

جاى آن دارد که با تمرکز و برنامه ريزى و فارق از هياهو و ابراز احساسات بى حاصل و تنها کف و سوت و بوق زدن براى دانشجويان ، نيرو هاى خردمند اپوزيسيون ازين نقاط ضعف استفاده کرده به فشار هاى سياسى خود بر اين نقاط در جهت افشاى رژيم ادامه دهند. ايده استفاده از نامه هاى سرگشاده در اين مقطع بيش از پيش تمرکز حاکمان را بر هم خواهد زد به ويژه که اينها خودشان با راديو و اينترنت به دنبال کشف توطئه ميگردند! کارى که شاه هم انجام ميداد . ايشان حتى بعد از خارج شدن از ايران هم گوش به راديو بود و ٬٬صداى راستين ملت ايران٬٬ را در کاخ ملک حسن شخصا شنيد و بر سر کوفت!



 
| Permalink |

قسم به اسم آزادى،

٬٬بهار توبه شکن ميرسد چه چاره کنم٬٬

چند ماه پيش قبل از تمام اين بگير و ببند ها در وبلاگ ها گفته بودم که ديگر وبلاگم را بروز نکنم. چه بايد کرد که در اين لحظات حساس بايد نوشت ، بايد براى آزادى و عدالت با خون دل نوشت ، حتى اگر خود تنها مخاطب آن باشم.

به قول زنده ياد حاتمى در هزاردستان از زبان رضا خوشنويس (تفنگچى) و به ياد حافظ بزرگ:

٬٬بحرى است بحر عشق ،که هيچش کناره نيست - آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نيست٬٬
٬٬دست از طلب ندارم تا کام من بر آيد - يا تن رسد به جانان يا جان ز تن بر آيد٬٬

 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى