تجربه دوم خرداد
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
پارسا صائبى
گرچه کسانى از اصلاح طلبان درون حاکميت هنوز با زبان دوم خردادى با مردم صحبت مى کنند، طورى وانمود مى کنند که تغييراتى در جامعه حادث نشده و در عين حال جوابگوى کارنامه ناموفق خود نيستند و مى خواهند از «پاسخگويى» ، يعنى همان رکن رکينى که براى آن گلو پاره مى کردند، شانه خالى کنند اما واقعيت آن است که دوم خرداد آمد و رفت و تمام شد.
به شرح اينکه چه گذشت و چه شد و ايرادات کار در کجا بود و کجاها از تصور خردمندان اصلاحات خارج بود، زياد پرداخته شده است. در اين گفتار به موضوع ديگرى پرداخته ميشود. همواره گفته شده که ما قهرمان از دست دادن فرصت ها هستيم و اين گزاره نخنما شده را همگان از بر هستيم. نيازى هم به تکرار اين موضوع نيست. اما اين نکته به آن گزاره سخت افزودنى است که ما قهرمان چال کردن تجربهها هم هستيم. فراموشکارى به جاى خود اصلا طورى وانمود مى کنيم که گويى هيچ اتفاقى نيفتاده است. فراموشى ما سهوى نيست، عمدى است! پس نميتوان آن را در رديف نسيان گذاشت. آرى! ما تجربه هاى گذشته را چال مى کنيم تا نسلهاى بعدى خودشان از نو تجربه کنند. اين با بحث «نداشتن حافظه تاريخى» البته کمى فرق دارد. هنوز کار به تاريخ نرسيده و دزد و بز هر دو حاضر هستند ما آنها را به امان خدا رها مى کنيم . اينکه ديگر بى حواسى تاريخى يا نسيان نيست. اين تنبلى و خودخواهى است. همه ما قهرمان هستيم و هيچوقت شکست نمى خوريم! چون هميشه شکست هاى قبلى را بدون اينکه نقد و بررسى کنيم يا آنها را در جايى ثبت کنيم يواشکى پاک مى کنيم!
يک مثال: مگر همين دوستان عزيز روزنامه نگار و نويسنده طرفدار اصلاحات نبودند که از خاتمى محجوب و خط امامى يک قديس محبوب و واجد ويژگيهاى ماندلا و گاندى و مصدق درست کرده بودند؟ مجبورم براى نمونه اسم اشخاصى را بياورم. مگر همين آقاى شمس الواعظين نبود که پيپ کشان حرف از «جمهورى سوم» مى زد؟ مگر همين نيروهاى اپوزيسيون چپ ميانه رو براى مخالفان اصلاحات دوم خردادى در سايت هايشان نفس کش نمى طلبيدند؟ مگر هر کس که در اين ميانه به نقد و انتقاد وارد مى شد برچسب اولترا اصلاح طلب و تقديس کننده خشونت نمى خورد؟ پس آقايان کجا هستند؟ فى المثل خانم مليحه محمدى که از طرفداران متعصب دوم خرداد بود، اينروزها کجا است؟ اصلا چرا راه دور برويم، بعضى از دوستان اصلاح طلب ما در همين فانوس کوچک و يا گروهها و محافل ديگر که هميشه گريبان مى گرفتند و به امثال ماها بر چسب اولترا اصلاح طلب ميزدند، کجا رفتند؟!
اصلا قصد تخطئه کسى را ندارم. ميگويم بياييم اول خودمان را نقد کنيم. اگر هنوز معتقد هستيم که برحقيم اين گوى و اين ميدان و يا اگر قبول داريم که به هر علت و دليل شکست خورده ايم، آن را تحليل کنيم. در هر حال تجربه دوم خرداد پيش روى ما است. اين تجربه را نقد کنيم. عملکرد خودمان را نيز در کنار آن بايد مسوولانه به داورى بکشانيم. آيا ما هم مثل همان اصلاح طلبان درون حاکميت از پاسخگويى حتى اگر شده به خودمان طفره نمى رويم؟