داستان احمد فردید و حکایت شریعتمداری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سيد سام الدين ضيائی
آنگاه که پدرخواندگان فاشیسم از فرط یقین به باور های خویش، در آرای ناخوانده دیگران عمقی نبینند تا سزاوار غور بدانند و لذا حکم بر حق و باطل می دهند، ديگر شگفت نيست اگر وقتی کسی مانند نماینده فرمایشی در مطبوعه کیهان در درک ظرافتهاى طرف دگراندیش و دیگر نویس ناکام میماند و با نثار لعنت و دشنامی به سوی حریفان، داستانی از ارتباط جاسوسی و جنسی آنها ببافد تا شاید اضطراب پدرخواندهها را آرامش بخشد.
کسانی چون جناب مستطاب «حسين شریعتمداری» بازجوی اعترافگیر مافیای اطلاعاتی، اگر به جای پایفشردن بر داستانهای تکراری هویتی در تاریخ معاصر نظری بیفکنند، در همین سالهای قبل و بعد از انقلاب، مردی را خواهند یافت، از دنیا رفته، «احمد فردید» نام، مبتلا به مالیخولیای فلسفی توام با بیتقوایی سیاسی و توحش اخلاقی که باید از پاره ای از نکات دربارهاش خودداری کرد، پس از انقلاب اسلامی از سر سیاسی کاری و قدرت پرستی با طرح شعارهای دین فروشانه عدهای مرید دور خود جمع کرد که برای لجن مالی شخصیتهای دینی و فرهنگی هر روز واژهای اختراع و پیشنهاد میکردند. مریدانی که مانند استادشان «فردید» و استاد استادشان که نامش «هایدگر» بود، دوران متافیزیک دینی و غیر دینی را پایان یافته میدانستند و پس از چندی شعارهای ولایت خواهانه سر دادند و عنصر خشونت در زبان و ذهن و عمل و در قلم آنان نقش محوری یافت و واپسین زایمان ضد اخلاقی شان نیز، تولد گروههای فشار فیزیکی «انصار حزب الله» به عنوان گارد تودهای ولایت مطلقه پدرخواندگان فقیه بود.
داستان«احمد فردید» و شاگردانش، حکایت همینهایی است که شریفترین سیاستمداران، فیلسوفان و متخلقان به اخلاق این دیار را از زنده و مردهشان با ادعاهای واهی خواستند از تاریخ فرهنگی ایران حذف کنند. اما هرگز « مارتین هایدگر» را به خاطر عضویت در حزب فاشیسم و همکاری بیدریغ طولانیاش با « آدولف هیتلر» محکوم نکردند و «سید جمال الدین اسد آبادی» را که تنها گذرش به لژ فراماسونری مصر افتاده بود لجن مال کردند. سعیدی سیرجانی را در آستانه هشتاد سالگی به رابطه جنسی با کودکان متهم کردند. شاملو را و سحابی و بازرگان را از دم تیغ دروغ گذراندند و ...را. و هرگز ندانستند که زبان زمانه منطق است و اینان بیجهت خود را به ناشنوایی زده اند!
بعد ار این کوتاه خواهد شد سخن
کم کن آتش هیزمش افزون مکن
هر که نامخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیــچ آموزگـــــــار