نیامدن موسوی خوب یا بد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسام آزاد
از دست دادن ریاست جمهوری برای مردم و اصلاحطلبها اصلا انتخاب مناسبی نیست. انتخابات نماینده سردبیرها هم نشان داد حریف همه کار می کند تا مطمئن شود می تواند قدرت را بدست آورد. حال با این شرایط کسی که می خواهد کاندیدای ریاست جمهوری باید یکسری شرایط خاص داشته باشد:
- باید شناخته شده و دارای وجه عمومی باشد.
شاید بگویید که خاتمی که شناخته شده نبود ولی توانست رای چندین میلیونی بیاورد. این استدلال به چند دلیل در مورد شرایط فعلی صدق نمی کند:
الف) جامعه آن زمان بسیارسیاسی تر بود و هنوز امید زیادی به اصلاح حکومت از درون بود.
ب) دانشگاه و دانشجویان که یکی از عوامل موثر در شناساندن خاتمی بودند، امروزه بسیار بی تفاوت تر از آن هستند که بتوان روی کمک آنها حساب کرد.
ج) اجازه شناخته شدن به کسی نمی دهند.
اگر به همین شرایط پیش برود، داستان انتخابات قبلی تکرار شده و مردم در شهرهای بزرگ رای نمی دهند. پس باید این شخص برای مردم شهرستان ها شناخته شده و دارای چهره موجه ای باشد.
- باید بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند.
افراد شناخته شده زیادی هستند ولی مثل روز روشن است که شورای نگهبان اجازه ثبت نام به آنها نمی دهد چه رسد به رییس جمهور شدن.
- باید به حداقل مبانی مردم سالاری اعتقاد داشته باشد. کسانی در جبهه دوم خرداد هستند که فرق چندانی با افراد جناح مقابل ندارند و فقط دست روزگار آنها را در این طرف قرار داده است.
- نکته مهم دیگر این است که امروز فرصت گذر از نسل گذشته و این حرفها نیست. وضعیت ایران مثل تیمی است که فرصتی تا یک مسابقه حیاتی ندارد و با اینکه باتجربه هایش در شرایط آرمانی نیستند ولی بازیکن جوان مناسبی هم برای مسابقه ندارد. حال مربی باید چه کند؟
به نظر من تنها کسی که همه شرایط فوق را داشت موسوی بود و نفر بعدی هاشمی است. شاید هاشمی از گزینه اولی بهتر هم باشد. چون تنها کسی است که می تواند قدرت از دست رفته ریاست جمهوری را به آن برگرداند و قدرت گروه افسار گسیخته رهبری را مهار کند. برای رسیدن به سلامتی گاهی اوقات نیاز است که داروی تلخ را استفاده کرد!