پرخاشگرى
ــــــــــــــــــــــــــ
پارسا صائبى
نه تنها دانشجويان بلکه مردم عصبى و کلافه هستند. زمانى رمانتيسيسم بلاى جانمان بود و حالا کار به آنارشيسم و ونداليسم رسيده است. زمانى گل ياس به دست هواداران خاتمى ميداديم و هر کس کوچکترين انتقادى از سيد خندان مى کرد تکفيرش مى کرديم و حالا تا دودمان خاتمى را بر باد ندهيم دست بردار نيستيم. اين کمترين که راقم اين سطور باشد، در اين سالها در گوشه و کنار در جلسات و محافل و در همين وبلاگ بارها و بارها از عملکرد خاتمى شديدترين انتقادات را داشته و اکنون معتقد است که داريم از آنور بام مى افتيم. البته کار بيخ پيدا کرده است و همه پرخاشگر و عصبى شده اند. حتى خود سعيد حجاريان و محمد خاتمى ديروز هر دو به شدت عصبى و پرخاشگر بودند. چرا؟ چرا تئوريسين اصلاحات درون نظام که همان سعيد حجاريان باشد احساساتى شده است؟ چرا پافشارى بر بى منطقى مى کند؟ چرا حرف خود را با نيش و کنايه و متلک بيان مى کند؟ چرا نقد خود و همفکران نمى کند؟ اگر رفراندوم عملى نيست با کدام دليل و مدرک «معجزه سالارى صندوق راى» عملى است؟ پس کو نتايج آن؟ مگر خودشان نمى گويند که از دل اين دولت شبه دموکرات يک دولت توتاليتر دارد در مى آيد؟ چرا هيچ کس ذره اى کوتاه نمى آيد و نقد نمى کند که چرا چنين شد؟ چرا متوجه نيستيم که نظرياتى که هشت سال است داريم آن را تکرار مى کنيم، بارها و بارها در عرصه نظر و عمل به چالش کشيده شده و ما هم از جواب دادن به نقد ها و انتقادات طفره رفته ايم، چرا باز اصرار داريم و يک گام هم کوتاه نمى آييم؟ در عصبيت و شور و حال چيزى نميتوان گفت و نوشت جز اينکه چند روز صبر کنيم کمى گرد و خاک فرو نشيند. نه نمى شود نوشت هر چند نوشتنى زياد باشد! به قول ملاى روم:
«مدتى اين مثنوى تاخير شد/ مهلتى بايست تا خون شير شد»
« تا نزايد بخت تو فرزند نو/ خون نگردد شير شيرين خوش شنو»
بعد از تحرير: مسعود بهنود پاسخى مناسب به سعيد حجاريان داده اند. کسى چون بهنود با آن قلم و مهمتر از آن اعصاب و حوصله مى توانست چنين کند!