بهاره نوشته است : (بدليل مشکلات فنى در فونت ها دوباره منتشر شد)
روزهاي سختي است و همهي ما در آزموني دشوار به سر ميبريم. از طرفي شلوغي و اغتشاش فضاي كشور را به نفع تندروها به آشوب كشانده و شايد اگر نبود حضور آمريكا در بيخ گوشمان لابد شاهد برخوردهاي سبعانهتري هم از جانب عربدهكشهاي ذوب در ولايت ميبوديم. از طرف ديگر لابي صهيونيسم در آمريكا گوش كاخ سفيد را از خطر ايران پر كرده و آمريكا ميرود تا براي آخرين بار درسي به سردمداران نظام غير مردمي ايران بدهد كه هيچ معلوم نيست عاقبتش بدتر از آن چه الان هست نباشد.
يكي از دوستان در ايميل قبلياش تصويري از يك نافرماني مدني را به رشتهي تحرير درآورده بود كه اگرچه در بسياري موارد تصويري زيبا مينمود ولي در نهايت شايد به نحوي شكل باكلاس همين آشوبهاي كور اخير باشد. به نظر ميرسد او به يك نوع براندازي اميد دارد. شايد چنين سناريويي يكي از معدود اتفاقاتي باشد كه آمريكا را از حمله به ايران بازدارد ولي به نظر من مطلوب نيست. به طور قطع هرگونه تغيير حكومت اين چنيني آينده اي جز آشوب و حيران مردم و در نهايت تكرار آن چه در اول انقلاب افتاد نخواهد داشت. يعني در نهايت حتي اگر بر سر رهبري نظام آينده هم يك وفاق ملي به وجود آيد كه البته بعيد ميدانم جز با دخالت نيروي خارجى چنين شود، اين رهبر جديد آن چه در ابتداي انقلاب 57 با سركوب مخالفان انجام شد را البته كمي نرمتر تكرار خواهد كرد.
او به خوبي به اين نكته اشاره كرده بود كه حتي اگر اين آشوب ها به نتيجه برسد چه ميشود. پس من آن چه به آن اميدوارم در حال حاضر چيزي نيست كه به براندازي بيانجامد
.
مطلوب من اين است كه خاتمي لوايحش را به تصويب برساند و رهبر و دار و دستهاش هم حداقل گامي به عقب بردارند. البته به قول يكي از دوستان آن ها هم ميدانند كه هر گام به عقب برابر با پيشروي چند گام مردم به جلو است چرا كه سطح مطالبات اجتماعي بساير بالا رفته است و بنا براين آنها هم اين گام را به عقب برنخواهند داشت. اين فضا اگر به وجود آيد ميتوان اميدوار بود كه انرژي جمع شده در توده ها هم با آزادي مطبوعات و بر?زاري تجمع هاي آرام و به دور از خشونت به تدريج جاي خود را به عقلانيت سياسي و اجتماعي بدهد، سازمان دهي شود و به سمت نوعي از دموكراسي حركت كنيم كه نه تنها فقط تغيير در حكومت باشد، بلكه به تغييرات اجتماعي و رواني در محو استبداد دروني مردم بيانجامد (مگر نه اين است كه همهي ما يك ولي فقيه كوچولو درونمان داريم كه خيلي هم دوستش داريم و در آن ذوب شدهايم؟!)
البته پيشبيني من با اين پاراگراف قبل متفاوت است. من فكر مى كنم مجلس و قوهي مجريه را دوباره راستيها فتح ميكنند. لوايح خاتمي هم دگر تاريخ مصرفش گذشته و فقط دم رهبر ميتواند آن را زنده كند (كه آن هم بعيد است). آمريكا هم با مخلوطي از به راه اندازي آشوب هاي خياباني و حمايت نظامي (مثلا زدن بوشهر) ايران را فتح ميكند. از همين الان به حال خودمان خون مي گريم و به دعايي دست ها را بلند مى كنم كه او شايد كمكي كند و از اين بن بست رها شويم. اين بار معجزه ديگر طوفان شن نيست. البته اگر بخواهد معجزهاي نازل كند خود به
تر ميكنم اين سرزمين را نسيمي بايد كه باد هوا را از قلبها و مغزهامان بيرون برد و عقلانيت را به جاي آن گذارد
.