در مورد زهرا كاظمي شايعاتي در افواه در جريان است كه من به تازگي آن را شنيده ام. مهم ترين مورد كه در اين مورد جاي تامل دارد شايعه ي تجاوز به وي قبل از قتل اوست. البته اين موضوع كه در برخي موارد به زندانيان تحت بازداشت و يا محكوم به اعدام تجاوز شده است مكررا شنيده شده است. اما من شخصا با كسي كه خود شاهد و يا قرباني ماجرا بوده باشد تا كنون برخورد نكرده ام و موثق ترين مورد مربوط به تجاوز به يكي از استادان دانشگاه تهران است كه در زندان و به منظور در هم شكستن روحيه ي وي انجام شده است. من اين مورد را با دو واسطه شنيده ام و حداقل يكي از اين واسطه ها را از نزديك مي شناسم و به عدالت ايشان مطمئنم. البته در نظامي كه نوار محاكمه ي متهمان قتل هاي زنجيره اي اش آبرويي برايش باقي نگذاشته و از چنين بازجوهايي كه بنا به نظر متخصصيني كه نوار را گوش كرده اند به احتمال زياد به بيماري هاي رواني دچارند و خود را با رنج كشيدن قربانيانشان ارضاء مي كنند اصلا دور از انتظار نيست كه تجاوز يكي از راه هاي شكنجه دادن مخالفان باشد اما بحثي كه من دارم در معمول بودن و يا نادر بودن اين قضيه است.
من فكر مي كنم در شرايط حاضر دو نكته نبايد از نظر پنهان باشد: اول اين كه راست گرايان افراطي به شيوه ي “كالوكاين“ با مخالفان خود برخورد مي كنند. كالوكاين كه در يكي از رمان هاي هم رده با رمان مشهور 1984 اورول با همين نام مطرح مي شود نام دارويي است كه با تزريق آن به فرد قرباني تمام “افكار“ وي در خدمت نظام ديكتاتوري قرار مي گيرد و در واقع شكل پيش رفته ي سيستم هاي نظارتي پيچيده است كه در 1984 مطرح مي شود. رفتارهايي كه كساني مثل پورزند بعد از آزادي و كساني مثل سعيدي سيرجاني و افشاري و عبدي به هنگام بازداشت از خود بروز مي دهند در اثر تزريق انواع مختلف و دوز هاي مختلف اين دارو ست كه البته مانند آن چه در كتاب كالوكاين مي بينيم در افراد مختلف نتايج متفاوتي را به بار مي آورد. البته بد نيست اين نكته ي واضح را توضيحي كوچك دهم كه منظور ما از تزريق انواع روش هاي شكنجه است و منظورمان داروي خاصي نيست.
دوم اين كه علي رغم اين همه ظلم و بي داد، تقريبا همگان مي دانند كه با چه كساني طرفند و به عبارت ديگر گردش آزاد اطلاعات عملا نقشه هاي آقايان را نقش بر آب كرده و درست است كه شكنجه هست اما تقريبا شكنجه اي هم نيست كه كسي آن را نفهمد و پنهان بماند.
با در نظر گرفتن اين دو نكته و با توجه به اين مساله كه زهرا كاظمي به خاطر خارجي بودن از ابتدا در توجه ويژه ي آقايان قرار داشته و از همان ابتدا آقايان مي دانسته اند اگر پايش از زندان بيرون برود (البته زنده ) چيزي ناگفته باقي نمي ماند ممكن است كه اين نظريه به ذهن خطور كند كه آقايان پس از تجاوز به او وي را با وارد كردن ضربه به سر كشته اند تا رازشان مكتوم باقي بماند. اما من فكر مي كنم كه اين سناريو درست نباشد. اينان براي كشتن قرباني خود روش هاي بسيار تميز تري از وارد كردن ضربه به سر را بلدند. من احتمال مي دهم كه زهرا كاظمي با توجه به خارجي بودن خود در برابر پرسش هاي نا مربوط آقايان ساكت نمي نشسته و احتمالا جواب هاي دندان شكني را به آنان حواله مي كرده است (اگر اين طور بوده الهي نور به قبرش ببارد) و اصولا گمان نمي برده كه اين جلادان دست به روي زني خبرنگار كه اتفاقا خارجي هم هست بلند كنند. اما برادران بازجو كه قصاب مرتضوي پشت آنان را حسابي گرم كرده است احتمالا خوسته اند كه گوشمالي مختصري به اين مرحومه ي عزيز بدهند كه با توجه به سن نسبتا بالاي خانم كاظمي منجر به ضربه ي مغزي شده است.
اگر اين سناريو را بپذيريم مساله ي تجاوز منتفي است. ضمن اين كه من بعيد ميدانم خاتمي راضي شده باشد اين راز سر به مهر مي داند. حداقل خاتمي صد هم كه از او گله داشته باشيم به خوبي مي داند كه برخي از اعمال هرگز تا ابد پنهان نمي مانند و با توجه به گزارش وزراي دولت وي، اگر تجاوزي در كار بوده باشد در معاينات پزشكي جسد مشخص قطعا مشخص بوده و عدم ارائه ي اين نكته در گزارش و سكوت به معني نوعي هم دستي محسوب مي شود. به نظر نمي رسد خاتمي به چنين گزينه اي رضايت داده باشد.
و البته خدا به تر مي داند و خلق خدا هم در آينده خواهند دانست هر چند كه اين آينده دور باشد (كه اميدوارم هر چه زودتر برسد)