هوچيگرى!
- - - - - - - - - -
نوشته : پارسا صائبى
بنده همواره نسبت به خاتمى بيشترين انتقاد ها را داشته ام. ليکن اين روش نيما راشدان را در بيرون کشيدن سخنرانى هاى خاتمى قبل و در هنگام انتخابات خرداد ۷۶ اصلا نميپسندم. اين کشف بزرگى نيست! چه کسى است که نداند که خاتمى در پاييز ۷۵ قبل از اينکه خود را به طور غير رسمى نامزد انتخابات رياست جمهورى کند به حضور رهبر فرزانه رسيد و از ايشان کسب تکليف کرد، کى است که نداند که خاتمى دل در گرو نظام و عهدى با امام دارد. خاتمى در کنار همين حرف هايى که راشدان اخيرا آنها را کشف کرده(!) حرف هاى نوعى ديگر هم زد از قبيل آزادى و جامعه مدنى و کرامت انسان و مشارکت (و البته نه اصلاحات! اصلاحات کلمه محورى خاتمى در زمان تبليغات نبود) اين بين کسانى نيز چون راشدان و راشدان هايى مقصر بودند که چنان خطبه به نام خاتمى خواندند و چنان جام مى آزادى زدند و لا حول گويان و سماع کنان کار را تمام شده پنداشتند که جريان سيال ذهن خوش باور شرقى ما به راه افتاد. هر روز مطالبه اى جديد و انتظاراتى بالاتر پيش کشيده شد ، ديو چند هزار ساله استبداد شرقى را به خيال خود به کوه دماوند به زنجير کشيده بوديم ، شمس الواعظين حرف از جمهورى سوم ميزد(!) کلمه اصلاحات مد روز و مردمسالارى و آزادى بيان و قرائت هاى مختلف از دين و تساهل و تسامح ادبيات کوچه و بازار شد. ياس بازى و عکس خاتمى را بالا گرفتن و اى ايران خواندن و مطايبه با جناح راست و به ريشخند گرفتن آنها در کنار افشاگرى هاى آنچنانى و پرسشگرى از تابو ها همه و همه مطالبى بود که توسط راشدان و راشدان ها در روزنامه هاى وقت مطرح ميشد ، اگر کسى هم با جمع بندى نظرات خاتمى او را همانگونه که بود نه آنگونه که قلم بدستان سر مست مى خواستند، مى ديد با چنان هياهو و بلوايى از جانب همانها مواجه ميشد که نهايتا مجبور ميشد يا راه خوش باورى چون آنان پيش بگيرد يا راه سکوت .
اکنون که جز زمين هايى سوخته ، دهان هايى دوخته ،قلم هايى شکسته فرهنگ خانه هايى بسته در اين برگ ريزان و در اين پاييزان خزان باقى نمانده و به قول دکتر سروش طفل انتظار پير شده است ، چه جاى هوچى گريهاى غير مسوولانه، شانه خالى کردن و اتمام حجت نمودن با خاتمى و شاخ و شانه کشيدن براى او و خراب کردن او ؟ آيا واقعا مشکل الان ما خراب کردن خاتمى است؟! رها کنيم اين سيد خندان را و او را براى هميشه به خدا بسپاريم . فکرى به حال آرزوى صد ساله خود بکنيم پيش از اينکه از لانگلى برايمان فکرى بکنند.