پسر کو ندارد نشان از پدر
-----------------------
نوشته: خليل آذرکوب
اظهارات سيد حسين خمينى نواده آيه الله خمينى قطعا هر کسی را غافلگير کرده است. در اين ماجرا نکات بس عبرت آموزی نهفته است که مختصرا عرض می شود. قبل از پرداختن به اصل موضوع تذکر اين نکته لازم است که مرا به انگيزه اين اظهارات کاری نيست و به انگيخته آن خواهم پرداخت گو اينکه نمی توانم اعتراف نکنم که کمی بوی فرصت طلبی نيز به مشام می رسد. چيزى که متاسفانه در اغلب گروهها بايد گمان آن برود.
1- اظهارات ايشان بيش از هر چيز نشان می دهد که شکاف نسلها و گسيختگی تاريخى نسل امروز و حتی ديروز از نسل پريروز ديگر به اندرونی روحانيت از خود راضی کشانده شده است. ديگر جنگ خودی و غير خودی می رود به جنگ برادر با برادر منجر شود. اين مطلب گوياى آن است که روحانيت تا چه اندازه حتی در داير کردن يک حکومت يکه تاز هم ناکام بوده است. در حاليکه پسران زنباره و خوشگذران صدام تا آخرين گلوله خود می جنگند آنگاه فرزند واضع تئوری شيطان بزرگ از آزاديبخش بودن ارتش آمريکا سخن می گويد که امروز روز حتی در کنگره آمريکا هم به سختی می توان از آن دفاع کرد. بقول بی بی سی ايشان بيشتر به نماينده رامزفيلد شبيه بودند تا پسر رهبر سازش ناپذير ايران. بی جهت نيست يکى از مقامات آمريکايى ايشان را خمينى مورد علاقه خود ناميده است.
2- اما نکته عبرت آموز ديگر متوجه فرزند نابغه يکى ديگر از نوابغ روزگار يعنی رضا پهلوی است. در حاليکه خمينى جوان کارنامه پدر بزرگش را که در هاله مقدسی پيچيده شده به نقد کشيد پهلوی کوچک بعد از 25 سال از انقلاب ايران و بيش از سه ربع قرن از سلطنت خاندان خود حتی حاضر نيست انتقاد کوچکی از عملکرد پدر و پدربزرگ خود داشته باشد و به ظن قوی حتی انتظار دارد که ملت ايران از ايشان به خاطر انقلاب و اخراج آنان عذر خواهی نمايند.
3- به هر صورت آينده جنبش مردمسالاری ايران نه در بغداد و لس آنجلس که در زندان اوين و بدست عبدی ها گنجی ها و افشاری ها رقم خواهد خورد. همانان که هزينه اين جنبش را نقدا از سرمايه عمر پرداخت می کنند.