--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Tuesday, August 12, 2003


آخوندها (۲)
- - - - - - - - -
نوشته : پ. صائبى

الف) در مقايسه با ساير اقشار ويژگى هاى طبقاتى و فکرى عقيدتى و سنتى خاصى دارند که بيشتر در معرض انواع و اقسام فساد ها و ملاحظات و عقده ها و گرفتارى ها هستند ،خصوصا و خصوصا وقتى که عفريت عجوزه هزار داماد قدرت را نيز در آغوش گرفته باشند. حداقل اينکه هزاران بند بر پايشان هست که از چنين امام زاده هايى هيچ اميد معجزه اصلاح جامعه نميرود.( البته استثناهايى هم دارند و مستثنا هميشه نادر است ، گلى چون طالقانى را کجا ميتوانيم فراموش کنيم؟! )

ب)حتى اگر از بحث طبقاتى خارج شويم و دوباره به مبانى فکرى عقيدتى آنها رجوع کنيم ميبينيم که مدرنيته اگر بسيار کم وارد ايران شده است ولى در جامعه آخوند هاى ما بسيار کمتر آمده و اصلا وارد نشده است. شما از مفاهيم مدرن در مبانى فکرى آخوند ها کمتر سراغ ميگيريد مگر در مواردى که نمونه در ظاهر مشابه ولى کاملا متفاوت درون دينى آن با شعبده بازى قرائت هاى مختلف بيرون آمده و با چسب و سريش به آن مفهوم پيوند زده شده است. نمونه ها را خود دوستان بهتر ميدانيد ،چند مورد مثال ميزنم: تساوى حقوق ،آزادى، جامعه مدنى ، . . . به همين دليل است که کسانى چون کديور و اشکورى و مجتهد شبسترى که با اين مفاهيم عميقتر آشنا هستند و سعى دارند آشتى و مودتى بين اين مفاهيم با مبانى فکرى خودشان برقرار کنند راه بسيار صعب و سختى پيش رو دارند ، چون هم خودشان نميتوانند کامل و آزادانه و نقادانه پيش بروند و هم مطرود بدنه قشرى و سنتى خود ميشوند ،هر چه که از ذهن منجمد حوزوى فاصله بيشترى بگيرند و آزاد انديش تر شوند بيشتر از طرف آنان پس زده ميشوند و اين پس زده شدن جناحى نيست عمده آن طبيعى و ناشى از ماهيت روحانيت (آخوند ها تعبير سالم ترى است!) مى باشد.

ج)آخوند ها طلبه هايى عموما از طبقات روستايى و از نظر اقتصادى و فرهنگى محروم جامعه بوده اند، البته انسان محروميت کشيده لزوما پليد نيست .هر چند که محروميت معيشتى نا مطلوب است . ليکن بايد توجه داشت که انسان محروم هميشه از نظر روانى تحت تاثير ناکامى هاى خويش است ، کمپلکس هاى روانى هميشه بر ضمير ناخود آگاه انسان اثر گذار هستند و کم نيست مواجهه هاى علتى که ما انسانهاى متوسط با وقايع ميکنيم و ردايى دليلى بر آن ميپوشانيم .
در هر حال آخوند هايى که به محض ورود به شهر براى طلبگى فاصله خود را با شهرى ها چه از نظر فرهنگى چه از نظر معيشتى و اقتصادى ميبينند و محروميت هايى را که در طول دوران طلبگى و بعد در خود جامعه ناشى از حفظ ظاهر رعايت ادب اسلامى ،ريا کارى هاى ناخواسته و از روى اضطرار، سبک زندگى سنتى و. . . تحمل ميکنند همه تاثير گذار است.
مثلا در فرهنگ آخوندى آمده که نشستن بر صندليى که يک خانم قبل از آن آنجا نشسته بوده است و صندلى اندکى حرارت داشته باشد مکروه است! (ببينيد سرخوردگى ناشى از عدم برخورد راحت و سالم با خانم ها در دوران طلبگى و در اوج طغيان جنسى چگونه آنها را به جايى ميرساند که از جاى گرم يک خانم هم لذت ميبرند!)

د)مخالفت آخوند ها با آزادى همه اش عقيدتى يا ناشى از عقلانيت نيست ،بلکه آخوند ها ذاتا و ناخود آگاه با آزادى مخالفند. علت آن هم روشن است آنها دوست ندارند که خودشان از امکاناتى محروم شوند که غير آخوند ها آن را براحتى انجام دهند. تصور کنيد کافه شکوفه نو باز بشود و آقاى عباسعلى عليزاده نتواند وارد آن بشود! البته ترس ايدئولوژيک ناشى از خالى بودن چنته فکرى را نيز نبايد ناديده گرفت.

ه)کارنامه تاريخى آخونديسم به دليل محافظه کارى مفرط آنان هر چند يک کارنامه پاک از نظر تقديس قدرت نبود ولى تا قبل از انقلاب سوار شدن بر اسب چموش قدرت را نداشت، با ايجاد اين فرصت و در واقع خوش شانسى فراوان تاريخى به قول يکى از روشنفکران- سياوش کسرايى گويا- بدهى تاريخى ايرانيان يعنى حکومت به آخوند ها ادا شد! چنين دين تاريخى يعنى همان حکومت باصطلاح دينى چنان به مذاق آنان شيرين آمده که به قول خودشان و مطابق نظر بزرگ عمامه دار شان براى حفظ نظام به مصلحت حاضرند توحيد و واجباتى چون نماز را هم تعطيل کنند. شک نيست که اسلام به اينها وصل نيست ،قبلا بوده و ضعيف يا قوى در آتيه نيز خواهد بود. اين قول که: اگر اين نظام شکست بخورد تا قرنها اسلام نميتواند سر بلند کند را بايد به درستى فهميد ، کافى است که به جاى نظام، ما و به جاى اسلام ، آخونديسم قرار دهيم تا به درستى اين حرف پى بريم!

و)البته منکر فلسفه وجودى و نياز به آخوند نميتوان شد که ديندارى شريعت انديش و قشرى و جزمى نيازمند راهنما و عالم دينى است ولى فقط راهنما و عالمى براى قشريون نه والى نه قاضى القضات و مفتى و فقيه و حافظ بيضه اسلام و ناموس دين و برنامه ريز و مدير مملکت و نماينده خداوند و هزار و يک پست و منصبى که در طول تاريخ اسلام (بعد از صفويه البته) يکى يکى گرفته اند و پس بده هم نيستند!






 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى