--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Sunday, September 07, 2003



زن در مسير رهايى!
-------------------
نوشته: خليل آذرکوب



آموزه های تئوری های جامعه شناسی به ما می آموزد که زنان و روستائيان همواره از جمله عوامل محافظه کاری در جوامع رو به رشد بوده اند. اين آموزه در حال حاضر بخصوص در جوامع شديدا عقب افتاده خاور ميانه شکاف بزرگی خورده است. اگرچه هنوز روستائيان روحانيان و ساکنين شهرهای کوچک عامل محافظه کاری از نظم های کهن بشمار ميروند وليکن زنان ديگر نه عامل نگهداشت که عامل تحرک اجتماعی محسوب می شوند. مضمون اين نوشتار کوتاه در توضيح اين مدعا ميباشد.

زن به صحنه آمده است خواسته يا نا خواسته. اين يکى از برکات ناخواسته جمهوری اسلامی بوده است. در حاليکه در معرض بودن زن پيش از انقلاب يک تابو به حساب می آمد با وقوع انقلاب که رهبران (همانان که در اعتراض به اعطای حق رای به زنان يکى از انگيزه های قيام 15 خرداد را آفريدند) به حضور زن و اثر گذاری مادران و همسران در تحريک مردان برای جانفشانی و آبياری درخت انقلاب (!) شديدا نيازمند بودند اين تابو را از درون شکستند. اتفاق خجسته ای که 50 سال تلاش خاندان پهلوی جز ايجاد مقاومت منفی و مثبت در زنان و بافت سنتی و محافظه کار نتيجه ای در بر نداشت. مدرنيزه کردن زنان از بستر انديشه های کهنه گذر کرد و در بسياری موارد به جبر امضای سنت را نيز کسب نمود. حال تحصيل – ورزش – سفر به خارج – مدل زندگی در تجرد – اشتغال و امثال آن براحتی برای زنان قابل تصور و تحمل است. رهبران سنتی که طبق معمول تنها در جهت بهره برداری سياسی از سياه لشکر زنان تماما سياهپوش بودند به ناخواسته در برابر انقلاب خزنده زنان قرار گرفته اند که بنظر من تمامی تحولات آتی را تحت الشعاع قرار خواهد داد. اين بار براستی بهشت (يا جهنم) زير پای زنان (و نه الزاما مادران) خواهد بود!

انقلاب سکس در دهه 70 ميلادی غرب ريشه در انديشه های شديدا افراطی فمينيستی داشت اما رشد همين انديشه های فمينيستی مسبوق به علل و عوامل اقتصادی بود. سرمايه داری برای افزايش بهره وری نيازمند بکار گماری زنان بود به همين دليل به تخريب و تضعيف نهاد خانواده پرداخت. استقلال مالی زنان بسرعت حاصل گرديد و پدر سالاری که بيش از دلايل مذهبی و فرهنگی ريشه های اقتصادی داشت (تکيه خانواده به درآمد مردان) بسرعت در هم شکست و به ناگاه زن در مرکز (البته گاه به ابتذال که البته هزينه آزادی بود) توجهات بود.

حال جامعه ايران در حال طی کردن اين مسير شتابان است. برای حمايت از اين ادعا می توان به چند واقعيت کلی ذيل توجه کرد:
- بسيار بيش از نيمى از نزديک به سه ميليون دانشجو را دختران تشکيل می دهند. اين دختران در آينده بسيار نزديک مطالبات متفاوتی از مادران خود خواهند داشت. در فضای آزادتری با روابط بسيار آزاد تر از محيط پيرامونی رشد کرده اند و خواستار شغل منزلت اجتماعی و استقلال هستند که الزاما به معنای شوهرداری و فرزند داری و پاسداری از نهاد خانواده با تفسيرهای سنتی نخواهد بود.
- دو مولفه ترکيب سنی و جنسی در ايران موتور هر تحول اجتماعی خواهد بود که يکى از نمونه های بارز آن خيزش دوم خرداد است. ترکيب سنی بخودی خود در بافت ترکيب جنسی نيز تاثير شگرفی داشته است. افزايش جمعيت و بازخورد آن بصورت کنترل جمعيت و افزايش خانواده های کم فرزند يا تک فرزند به پديده فرزند سالاری در تهران و شهرهای بزرگ انجاميد. که نيمى از همين فرزندان را دختران تشکيل می دادند. علاوه بر اين بدليل آنکه نسبت مادران تحصيل کرده به شدت افزايش يافته بود و تلقی بسياری از پدران نيز بدليل همان تابو شکنی تغيير محسوسی کرده بود توجه به دختران در خانواده ها گاه بيش از حد طبيعى و افراطی بروز می کرد. اين تغيير تلقی پدران را می توان با در نظر گرفتن نسبت دختران تحصيل کرده و موفق بين دختران مديران طراز اول مشاهده نمود. اين پديده حتی در نحوه پوشش دختران نيز محسوس است. نسبت دختران چادری (همان پوشش برتر!) بين دختران رهبران و مديران روز به روز در حال کاهش است.
- آمار های جانبی ديگر که پيامهای پنهانی در بر دارند بسيارند. بطور مثال مصرف لوازم آرايش در ايران در حد بسيار بالايى است و ايران همواره يکى از بازارهای جذاب کمپانی های آرايشى بوده است با انواع محصولات بسيار گران تا محصولات غير استاندارد و بنجل. اين نيست جز آنکه زن به هر دليل و انگيزه ای در صدد جلب توجه می باشد. البته قسمتی از آن بدليل حجاب است و جبران آن. يکى ديگر از تابو شکنی ها در آرايش دختران پيش از ازدواج است که حال براحتی و بی سر و صدا در دوران حاکميت فقه بوقوع پيوسته و ديگر قابل بازگشت نمی باشد.
- آمار طلاق در ايران بسيار بالاست. اگرچه نتايج منفی اين پديده قابل انکار نيست ولی جنبه مثبت آن احساس عدم امنيت برای زنان است که آنان را وادار به ايجاد حريم شخصی و کسب استقلال می کند. بنوبه خود تعريف نهاد خانواده در ميان دختران تحصيل کرده در حال تغيير است. تفکيک سه پديده عشق و عواطف – روابط جنسی و ازدواج از يکديگر از نتايج اين تغيير تلقی است. و اين همان چيزى است که طی چند دهه در غرب روی داد.
- يکى از ريشه های نظری دموکراسی فرد گرايى (انديوديواليسم) ميباشد. فرد گرايى به معنی ترجيح خود بر هر چيز ديگر حتی خانواده است. زنان در حال پی بردن به قدر و منزلت خويش و بازيابی هويت از دست رفته در طول هزاران سال هستند. دختران و زنان روز به روز خود خواه تر و تماميت خواه تر می شوند. اين به معنی فرد گرا شدن نيمى از جامعه خفته است و شکی نيست که بسرعت نيم ديگر را نيز به جنبش وا خواهد داشت. يکى از دلايل عدم تمايل به خشونت در جنبش اصلاح طلبی آن است که اکثريت هواداران را دختران و زنان تشکيل می دهند و آنان حاضر نيستند هزينه بيش از حد برای پيش بردن جنبش صرف کنند. آنها جنبش را برای خود می خواهند نه خود را برای جنبش. و اين رويداد مبارک ديگری است که به تولد انسان متمدن تری منجر خواهد شد.
- ريشه اصلی و درونی شکست تمام جنبش های دموکراتيک ملت در انديشه های پدر سالار که به شکل شاه پرستی يا امام سازی تبلور کرده ميباشد. حال اين انديشه با بيداری زنان به چالش گرفته شده است که به نظر نمی رسد اين انديشه شانس چندانی برای بقا دست کم در بافتهای شهری داشته باشد. زن مستقل و درآمدزا نيازی به چتر حمايتى مرد خودکامه ندارد تنها شريک زندگی ميخواهد يا يک ماشين توليد عواطف! اين همه به علت آن است که مرد ديگر محور درآمد خانه نيست.

چه بخواهيم و چه نخواهيم اين تحولات در راه است. اشتباه بزرگ پهلوى در اصرار به آزادى ظاهرى زن (که البته گام مهمى بشمار مى رود) بدون استقلال او بوده است. جمهوری اسلامی با تابو شکنی ناخواسته استقلال و اعتماد به نفس شديد و قابل تحسينى به زنان بخشيد و حال راه براى آزادی زن کاملا هموار است که از نتايج آن استيفاى حقوق برابر با مردان خواهد بود. البته اين فرآيند اثرات ناخوشايند مانند ناهنجاريهاى اخلاقى – متزلزل شدن نهادهای سنتی خانه و خانواده و امثال آن را در بر خواهد داشت ولی اين هزينه آزاد کردن انرژى نهفته بيش از نيمى از ظرفيت انسانى است همان انسانهايى که مادران خواهران و همسران ما را تشکيل می دهند.

آينده بيش از هر چيز زير گامهاى ظريف ولى با اطمينان اينان رقم خواهد خورد. يک قرن تقلای ملت اين درس تلخ را به ما آموخته است که ميکرو دموکراسی (دموکراسی خرد) مقدم بر ماکرو دموکراسی (دموکراسی کلان) است. استبداد همواره ما را در خانه هايمان شکست داده است. به خيابان که رسيديم همه چيز را قبلا واگذار کرده بوديم. حال استبداد در خانه نشانه رفته است و پدر سالاری در مسير محتوم شکست می باشد. تحول خانواده بدون تحول زن به ارتجاع جديدى می انجامد. ما مردان برای خود هم که شده بايد اين انقلاب نهانی زنان را خوشآمد گوييم. به هر صورت چه بخواهيم و چه نخواهيم اژدهای*خوش خط و خال در حال بيدار شدن است!

* اشاره کنايه آميز به اين بيت شعر اهانت آميز فردوسى است که: زن و اژدها هر دو در خاک به ....



 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى