آقاي امام زمان
سلام
ـــــــــــــــــــ
بهاره اميدي
آقاي امام زمان
سلام
اميدوارم حالتان خوب باشد و در سلامتي كامل به سر ببريد. غرض از مزاحمت فقط سلامي بود و بس. البته بهانه هم ميتواند تولد شما باشد. حالا چه فرقي ميكند كه كدام روز سال باشد. شايد خوب نباشد كه همين اول نامه صحبت را به جاهاي عجيب و غريب برسانيم ولي از شما چه پنهان اين نامه را ديگراني هم دارند ميخوانند و اين از عجايب عصر ماست كه آدم براي كسي نامه بنويسد كه نداند آدرسش كجاست و با فشار دگمهاي آن را براي همه بفرستد بيآنكه از سر جايش بلند شود. راستش بعضي از دوستان من معتقدند شما يك موجود موهوم هستيد، برخي ديگر ميگويند كه از كجا معلوم كه شما فرزند امام حسن عسكري باشيد و برخي ديگر ميگويند كه شما هنوز به دنيا نيامدهايد. برخي هم كه به روايت آفتاب پشت ابر معتقدند ميگويند كه اگر فيوضات شما را درك نميكنيم مال دل سياهمان است كه حجاب روي سپيد شما گشته است. من به خودم كه نگاه ميكنم ميبينم كه در مورد دلم ديگران راست ميگويند. يعني از اين چاه بعيد است خورشيدي بيرون بيايد. وقتي هم كه فكر مي كنم شما ممكن است هنوز به دنيا نيامده باشيد، ميبينم اين احتمالي نيست كه بشود با اطمينان آن را رد كرد. از طرف ديگر كساني هم كه در موهوم بودن شما سخن ميرانند را نميتوانم به وجودتان قانع كنم. آخرش كه با خود فكر ميكنم ميبينم خيلي هم فرقي نميكند. من بنا به اعتقاد به آن چه از گذشتگان به ما رسيده است در مورد شما تصوراتي دارم كه فعلا در مورد آنها به درجهي شهود هم نرسيدهام. پس حالا شما اگر فرزند اين عزيز نبوديد و به جايش از رحم ديگري متولد شده باشيد يا اصلا قرار است متولد شويد چه فرقي ميكند؟ به قول دوستي اگر يك عمر قربان زلف سياه يار رفتيم و آخرش يار از در آمد موطلايي چه؟ يا حتي اگر يار مو نداشت چه؟ مگر فرقي هم ميكند؟ مگر آن كه عاشق خوبي است برايش اين چيزها اهميتي دارد. ما فكر ميكنيم شما ميآييد و همه چيز خوب ميشود. البته گفتهاند قضيه به همين راحتي هم نيست ولي نگفتهاند كه چه سيستمي جايگزين سيستمهاي فعلي خواهد شد. فقط گفتهاند سيستمش خوب است. پس باسمالله، من كه همين ماجرا را كافي ميدانم كه قربان صدقهي شما بروم. و اما آنان كه از موهوم بودن شما سخن ميگويند هم ممكن است حق داشته باشند. ولي وقتي تمام فرهنگها و مذاهب جهان – به جز فرهنگ آلماني كه براي پايان دنيا پيروزي سياهي بر سپيدي را پيشبيني ميكند- انتظار شكست نهايي دونمايگان و سفلگان را ميكشند و وعده آن را داده اند، فكر نميكنم كه آن خدايي كه ما نصفه نيمه ميشناسيم نسبت به آرزوي اين همه آدم بيخيال باشد. اگر اين همه بيخيالي در اين خدا پيدا شود، ديگر اين خدا، آن حقي نيست كه شبها از پس دلتنگي و سرشكستگي سرمان را بر زانوانش ميگذاريم و نوازشمان ميكند. آني هم كه بر اين جمله ميخندد، بگذار حسي را كه ته قلب خود دارد پنهان كند. اما خودش بهتر ميداند اين جور وقتها با كه سخن ميگويد.
راستي بگذاريد رازي را برايتان بگويم. از اين كه با شما اين طور حرف ميزنم يك كمي احساس ترس ميكنم. ميدانيد اين روزها عدهاي پيدا شدهاند كه اگر ببينند كسي چون من با شما اينگونه سخن ميگويد انگ كفر و بيديني و توهين و هزار تا چيز ديگر را بهش ميچسبانند. ميدانيد هيچ سردبيري نيست كه راضي بشود كه اين نامه را در روزنامهاش چاپ كند. من هم اگر مطمئن نبودم كه شما اينترنت هم كار ميكنيد اصلا اين نامه را نمينوشتم. آدرستان را كه ندارم و اين عرايض را در هيچ كتابي هم نميشد چاپ كنم تا به دستتان برسد و بخوانيد. اين هم كه گفتم ميترسم مال اين است كه بالاخره ممكن است همين جا هم بهم گير بدهند و آنوقت به خاطر توهين بهچيزي كه دوستش ميدارم محاكمه شوم. جالب است نه؟ اين روزها خيلي حرفها را نميشود گفت. چون پاسخش به جاي استدلال مشت است. به ما گفتهاند وقتي بياييد آدمها آزاد ميشوند. يعني آنوقت با اين همه خيل بيكاراني از ادارات و نهادهاي مهم كه به كار ارشاد و سانسور و پر كردن دهانهاي حقگو از سرب مشغولند چه ميكنيد؟
يك سؤال هم دارم. اين روزها كساني هستند كه هر چند خودشان ادعاي نيابت شما را ندارند ولي به كساني كه آنها را نايب شما ميخوانند و امام امام ميكنند هيچ نميگويند و لابد سكوت را علامت رضا ميپندارند. آيا اين سخن از شما نيست ( نقل به مضمون) كه از طريق چهارمين و آخرين نايبتان براي مردم فرستاديد كه اگر پس از اين كسي ادعاي نيابت مرا كرد دروغ ميگويد؟ البته ممكن است شما اين را نگفته باشيد و آن كتابهايي كه اين سخن در آنها آمده است اشتباه باشد. ولي در اين صورت همان متوني كه اثبات وجود شما در آن آمده است بياعتبار ميشود! ممكن است بفرماييد ما با اين نواب فرضي شما چه كنيم؟! از خدا كه پنهان نيست از شما چه پنهان اينها براي خودشان تقدسي را متصورند و چاپلوسيهايي انتظار دارند كه نگو. لطفا تكليف ما را با اين حضرات روشن بفرماييد.
راستي وقتي شما بياييد آيا چسبانيدن قابعكس بزرگ شما در بالاي سرمان در تمام ادارات دولتي اجباري هست يا نه و اگر هست آيا بايد بالاي عكس حضرات نواب فرضيتان نصب شود يا پايين آن؟
يك سري حرفهاي خصوصي هم دارم كه به دليل عمومي بودن اين نامه نميتوانم بگويم. اگر امكان دارد بزرگواري بفرماييد و يك جوري راهي را براي ما باز كنيد تا شما را زيارت كنيم. آقا به خدا دلمان خيلي پر است.
ارادتمند و منتظر هميشگي شما
بهاره