ظلمى که بر زنان مى رود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهاره اميدى
ايران به سمت مدرن شدن پيش مى رود. اين يک ناگزير اجتماعى است. هم چنان که ساير حوزه ها هم گريزى از مدرنيته نمى توانند داشت. اگر برخى ميکوشند سياست و اقتصاد سنتي را حفظ کنند تا منافعشان تامين شود اما در حوزه ى اجتماع مردم منتظر حکم حکومتى و بخش نامه نخواهند شد. جامعه ايران به سرعت در حال حرکت در اين جهت است و اتفاقا عدم همراهى بدنهي اصلي حکومت در اين بين باعث شده است که طى اين مرحله ى گذار که بسيار خطرناک هم هست با کار علمى و کارشناسانهي كافي همراه نباشد. انگار سنت نمى خواهد اين تغيير را باور کند و حاضر است جامعه به نابودى کشيده شود اما از حرف خود کوتاه نيايد. در اين ميان تمام اقشار آسيب مي بينند اما گروه هاي آسيب پذيرتر را مسلما كودكان و زنان تشكيل ميدهند.
آيا بايد تغيير ظاهر زنان، پوشش ظاهري، مناسبات اجتماعي آنان، ظهور زنان در شغلهايي كه تا كنون سابقه نداشته است (مثل مسافركشي) و بالا رفتن آمار طلاق را يك اتفاق بد دانست يا خوب؟ من كه در مجموع اين اتفاقات را مثبت ارزيابي ميكنم اما آيا اصلا ارزشي برخورد كردن با اين مساله مناسب است؟ هر كدام از پديدههاي بالا در قالب يك مسالهي اجتماعي بايد بررسي شود. اين كه با يك برچسب خوب يا بد با يك پديدهي اجتماعي برخورد شود نتيجهاي جز ساده كردن صورت مساله و در مواردي پاك كردن آن ندارد. وقتي كه به پديدههاي فوق افزايش آمار جرم در ميان زنان، مشاهدهي دختران سيگاري در معابر و افزايش اعتياد و زناني كه به خودفروشي مشغولند و در مواردي به علي رغم ظاهر شيك به كلكسيون بيماريهاي مقاربتي و غيره تبديل شدهاند را بيافزاييم و توجه كنيم كه بيشتر اين پديدهها نتيجهي مستقيم قرار گرفتن جامعه در دالان عبور از سنتي به مدرن است ديگر نميتوان به راحتي حكم به خوب و بد بودن داد و با صدور بخشنامه انتظار رفع مشكلات را داشت.
در چند سال اخير بخش تكنوكرات دولت با درك شرايط در صدد جبران مافات برآمده و در وزارتخانههاي مختلف افراد متخصص به بررسي مشكلات و ارائه ي راه حل مشغولند و اين نويد آينده اي بهتر را ميدهد. اين فعاليت ها كه در دورهي رياست جمهوري آقاي هاشمي شروع شد و در دولت آقاي خاتمي ادامه يافت در برخي حوزهها به نتايج مثبتي هم رسيده است. پايين آمدن ميزان رشد جمعيت و بالا رفتن شاخصهاي بهداشتي به خصوص در روستاها را ميتوان از موارد موفقيت آميز برشمرد. اما هنوز هم سنت در بسياري موارد مانع از برقراري يك زندگي با شرايط مساوي و همراه با عدالت براي زنان و مردان شده است. زن امروز ايراني به ميزان سابق به همسر خود وابسته نيست و طبيعي است كه كمتر از سابق زورگوييهاي او را تحمل ميكند. اما هنوز هم بسياري از زنان كه دسترسي به امكانات تحصيلي مناسب ندارند مجبورند شرايط بد زندگي را تحمل كنند تا سرپناهي را كه بالاي سر دارند از دست ندهند. اينان مجبورند توسري بخورند اما آبروي خود را از دست ندهند. هنوز هم در همين مملكت دختراني هستند كه پيش از بلوغ به حجله ميروند، زناني هستند كه پدرشان آنان را در سن نوجواني به بهاي بدهكاري به مردي تقديم كرده است و مجبور شدهاند بدون آن كه به عقد وي درآيند برايش كار كنند و بچه بياورند. هنوز هم زنان زيادي هستند كه مورد انواع شكنجههاي وحشتناك جسمي و جنسي قرار ميگيرند و لب نميگشايند. هنوز هم درصد قابل توجهي از زنان ايراني حتي تا سنين بالا طعم يك رابطهي جنسي سالم كه با رضايت كامل طرفين به اتمام برسد را نچشيده اند و هنوز هم درصد بالايي از اختلافات خانوادگي منشا عدم ارضاي جنسي دارد كه به دليل مشكلات فرهنگي بيان نميشود و يا حتي طرفين نميدانند كه چنين مشكلي وجود دارد تا آن را بيان كنند.
تمام اين پديدهها به زمان نياز دارد تا حل شوند. در ديدگاه كلان پيوستن به كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان و اتفاقاتي مانند آن ميتواند مفيد باشد اما سنت چيزي نيست كه يكشبه عوض شود. فكر مردسالار را نميتوان به اين راحتي متحول كرد. يادم نميرود سال ها پيش چند ساعتي را كه در اتاق عمل مشغول خارج كردن شيشه خورده از بدن زني بوديم. زني كه شوهرش با همكاري مادرش به دليلي كه نميدانم چه بود با لامپ مهتابي به او تجاوز كرده بود. فكر مي كنيد اين زن شكايت كرد؟ فكر ميكنيد اگر شكايت ميكرد در مدتي كه از تشكيل دادگاه تا احتمالا احقاق حقش ميگذشت شبها كجا بايد ميخوابيد؟ آيا قانون در مقابل تهمتهاي احتمالي كه شوهرش به او ميزد از او حمايت ميكرد؟ اگر هم حقش را از شوهرش ميگرفت پس از جدايي احتمالي از شوهرش جامعهي بستهي يك روستاي كوچك چگونه به او نگاه ميكرد؟ آيا يكي از وظايف مدعي العموم پيگيري موارد اينچنيني نيست؟ آيا حتما بايد كسي شكايت كند؟ اين ها سؤالات بدون جوابي هستند كه در طول سالها آرام آرام به آن ها پاسخ داده خواهد شد. اما تا آن زمان چند نفر قرباني بيعدالتي موجود خواهند شد؟
رييس جمهور خاتمى ، دكتر شيرين عبادي و همهي آناني كه در اين راه كمكشان ميكنند راه سختي در پيش دارند. همهي ما راه سختي در پيش داريم. راه طولاني است. شب تاريك است.