آينده ايران در دست کيست؟
-------------------
نوشته: خليل آذرکوب
متا سفانه هيچکس!
شايد پاشيدن بذر نوميدى کار پسنديده اى نباشد ولى لااقل خوش خيالان را اندکى تنبه لازم است!
آينده ايران چون بازيچه اى در دست نسل پيشين هر روز تيره و تار تر مى شود و نسل کنونى را نيز آن بصيرت دورانديشى و رهبرى سازمان يافته نيست که اين آينده را نور اميدى بخشد. اصلاح طلبان در محاق و در انديشه اينکه تيغ نظارت استصوابى تا چه انداره تيز خواهد بود و محافظه کاران خود را سرمست از پيروزى دون کيشوت وار مى نمايانند ولى در دل با هر غمزه و غيض شاهد شهرآشوب (بخوانيد استکبار جهانى!) در تلاطمند. آن سو تر اپوزوسيون ميهمان در فرنگ خمينى وار فرمان تشکيل دولت در تيعيد مى دهد (بيانيه مضحک حسن نزيه را بخوانيد و بر اين ملت بگرييد که چنين متوليان بى خبرى دارد که به شک از جنس همان 70 تن اعضاى مجلس خبرگان هستند که 80 درصد فسفر مغزشان از کار افتاده است!) و اينکه راهپيمايى ميليونى کنيد و وعده مى دهد که در اطلاعيه هاى بعدى شعارها ابلاغ خواهد شد. شرم آور است!
آن عده ژورنايست زود باور (همچون عليرضا نورى زاده) نيز را که ديگر حرجى نيست! با هر بيانيه و مصاحبه پرزيدنت بوش دمى تکان مى دهند که ما هم همين را عرض مى کرديم!
وا اسفا! به کدامين شب تيره بياويزيم اين درفش کاويانى پاره پاره را!
محافظه کاران نشان دادند که تا چه حد حتى بيش از عمله سازندگى و انتلکتوئل اصلاح طلب پراگماتيست هستند. يک آخوند نسبتا خوش تيپ با اختارات تام (جناب دکتر حسن روحانى) بيشتر بکار نظام جهانى مى آيد تا يک آخوند تماما خوش تيپ بدون هيچ نوع اختيار (پرزيدنت عزيز!). ديديد که چگونه همين دستگاه فشل سياست خارجى را هم از کار انداختند و ديگر حال خاتمى تنها بايد به وزير دانشمند پست و تلگراف و غيره خوش باشد. خدا حافظ آقاى رئيس جمهور!
نظام ولايى با فروش امتياز بمب اتمى عمر خود را براى چند صباحى بيمه کرد. عنقريب مذاکرات با استکبار از سر گرفته خواهد شد و داروى مصلحت در جهت ابقاى ارتباط محرمانه و نيمه محرمانه با آمريکا به خورد امت داده خواهد شد. دسته اى از زندانيان آزاد و چندين روزنامه فکاهى گل آقايى با لبه تيز انتقاد عليه مديران ارشد مکلا براه خواهد افتاد. مجال عروسى آزاد . حجاب دخترکان جوان کمى تا اندکى به پش خواهد رفت. و اين بود همه دغدغه هاى ملت!
چه اگر چنين شود که خواهد شد من بنوبه خود احساس خواهم کرد که به شعورم توهينى گزاف روا شده است.
اما اين آخر شاهنامه نيست. کشور در خطر انهدام و دگرگونى ناخواسته نهادهاى اجتماعى است. و اين خبر خوبى براى هيچکس نخواهد بود.