نظام آموزشي
ــــــــــــــــــــ
بهاره اميدى
چند لحظه پيش از طرح سؤالات ميان ترم بروبچههاي دانشگاه فارغ شدم. سؤالاتي كه هميشه سعي كردهام ميزان فهم دانشجويان را با آن اندازه بگيرم و نه ميزان قدرت حافظهي آنها را. من معتقدم ما در دانشگاه بايد چگونه آموختن را بياموزيم. به ياد ندارم كه هيچ وقت امتحان كتاب بسته و جزوه بسته گرفته باشم. بسياري از اوقات اين امر مايهي اعتراض دانشجوياني بوده است كه ميپنداشتهاند هدفم از اين كار بهانهاي براي طرح سؤالات سخت و قدرتنمايي بوده است اما من اگر امتحان كتاب بسته هم بگيرم سؤالاتم فرقي نميكند. ما فراموش كردهايم كه هدف اين نظام آموزشي چيست. در دبستان كه شاد زيستن را بايد به بچههايمان بياموزيم، تمام تلاشمان اين است كه فرزندانمان قسطنطنيه را درست بنويسند و ذرهاي به روحيهي افسردهي بچهاي كه به زور ميخواهيم باسوادش كنيم توجه نميكنيم. در راهنمايي به جاي آموزش فرهنگ كتابخواني و مهارتهاي اوليهي زندگي و دوران بلوغ، به فكر آموزش نحوهي برش چوب توسكا و رياضيات و حفظ كردن علوم هستيم. در دبيرستان به جاي اين كه بچهها را براي ورود به جامعه آماده كنيم و روش تحقيق براي يافتن پرسشهاي اساسي زندگي و به دست آوردن اطلاعات مورد نياز را آموزش دهيم، كنكور، كنكور، كنكور. اين بزرگترين خيانت به نسل جوان كه در اثر القائات حضرات در به وجود آوردن لشكر امام زمان و كمبود فرصتهاي شغلي مناسب به وجود آمده است. و در دانشگاه، از نوع آزادش همان دبيرستان را ادامه ميدهيم و فقط اسمش را دانشگاه ميگذاريم و در نوع دولتياش ميگوييم دانشجو بايد فكر كند و نرمافزار بيافريند اما نبايد خارج از چارچوبي كه ما برايش معين كردهايم فكر كند و به نتيجهاي متناقض با آن چه ما به آن معتقديم دست يابد.
هاي هاي هاي، تف بر اين دورويي و جهل، واي بر اين استبداد روغنزده، لعنت بر اين نظام آموزشي استعداد كش انرژي هدر كن!
ياد امتحانهاي دكتر شريعتي به خير. فقط آخر چنين كلاسهايي ميشود از دانشجويان خواست كه خود نمرات خود را معين كنند. آري من فقط چند لحظه است كه از طرح سؤالات ميانترم فارغ شدهام!