صدام در دام
- - - - - - - -
پ.صائبى
خبر کوتاه ولى شوکه کننده بود:
صدام دستگير شد.
ديکتاتور چون يک موش متعفن از سوراخش بيرون کشيده شد. تصاويرى کوتاه که از او نشان داده شد، حقارت آور و نکبت بار بود. در پايتخت هاى عربى همچنين در غزه و کرانه باخترى اعراب از تحقير شدن قهرمان پوشاليشان ناراحتند. حال اينکه در خود عراق شور و غوغايى بپاست. همچنين در سراسر جهان عراقى ها و خصوصا کرد ها شاد و خوشحالند اما گمان مى رود که بوش پسر بيشتر از همه شاد باشد که در آستانه کريسمس و در زمانى که محبوبيت او ۴۵ درصد بود و آمارها نشان ميداد که بيشتر از ۵۰ درصد مردم آمريکا به او راى مجدد نخواهند داد، بهترين هديه را از بابا نوئل گرفت. بوش به احتمال قوى نجات پيدا کرد!
از پوشالى بودن صدام همين بس که بر خلاف رجز هايى که خوانده بود نه تنها تا آخرين گلوله مقاومت نکرد بلکه گويا از زندگى نکبت بار خود در زير زمين خسته هم شده بود! اين ديوانه خود شيفته دلش براى خبرگزارى ها و غولهاى رسانه اى تنگ شده بود.
مسعود بهنود از قهرمانان و غروب زود هنگام آنها بسيار گفته است. اينبار بايد در مورد قلابى بودن قهرمان هاى منفى در عصر ما نيز بنويسد جايى که صدام بايد گلوله اى در شقيقه خود خالى کند ، بزدلانه تسليم ميشود و خود را به موج جهانى نفرت و عدالت خواهى مى سپارد.
پايان ناخوش آيند صدام بى شباهت به سرنوشت شخصيت مورد علاقه او يعنى دون ويتو کورلئونه در فيلم پدرخوانده نيست که بعد از پشت سر گذاشتن تمام خطرات به آرامى تسليم مرگ ميشود با اين تفاوت که اکنون کل «خانواده» در بدر و آواره هستند و جانشينان نيز( عدى و قصى)هر دو مرده اند.
دون ويتوى قلابى تمام شد.