احسان حقيقت جو
قديمي ها به كلك سوار كردن و حقه زدن و دروغ گويي پلتيك (Politic) مي گفتند. در دوره نوجواني تحت تاثير افكار اصولگرايان، سياست مبتني بر صداقت و اخلاق را امري شدني مي پنداشتم و هدف مبارزات سياسي خياليام رسيدن به چنين سياستي بود. اما اكنون در وجود و امكان چنين چيزي ترديد بسيار دارم. آخر چطور مي توانيم دم از چيزي بزنيم كه حتي يك نمونه كوچك از آن را هم نمي توانيم در دنيايمان نشان دهيم. يادتان مي آيد كه چندين هفته پيش وزراي امورخارجه ايران و پاكستان در يك كنفرانس مطبوعاتي هرگونه همكاري هسته اي را تكذيب كردند؟! از همان روز من مطمئن شدم كه ايران از طريق پاكستان به فناوري غني سازي دست يافته است. اكنون پس از چندين هفته وزارت خارجه پاكستان تحت فشار نيروهاي بين المللي و آمريكا گوشه هايي از اين همكاري را به عنوان رفتار خودسرانه و از روي آزمندي مالي كارشناسانش فاش كرده است. در حكومت ايران كه همه از بالا تا پايين دم از اسلام و دينداري و پايبندي به اخلاق مي زنند، متوجه مي شوي كه چقدر راحت دروغ مي گويند و تعهداتش را زير پا مي گذارند و البته ابزار توجيه بسيار مناسبي دارند كه با آن مي توان هر ناحقي را حق و هر حقي را ناحق كرد و آن مصلحت است. باني نظام كه يك فقيه بود مي گويد: حفظ نظام از اوجب واجبات است. كاش حداقل يك استثنا قائل مي شد كه فلان واجب از حفظ نظام واجب تر است. مثلا حفظ حرمت و آبروي اسلام. اما اين سخن حتي يك استثنا هم ندارد. البته اگر كسي بخواهد اين سخن را توجيه كند، توجيه خواهد كرد ولي نتيجه عملي چنين سخني را اين روزها اكثريت به خوبي درك مي كنند. بايد اعتراف كنم كه قديمي ها معناي پلتيك را بهتر از من فهميده بودند ومن دير دانستم.