پروژهي علمي تخيلي شوراي تشخيص مصلحت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهاره اميدي
چند روزي است كه متني تكراري را مجريان بخشهاي مختلف راديو پيام به كرات قرائت ميكنند. اين متن در مورد پروژهي علمي تخيلي شوراي تشخيص مصلحت نظام است كه به منشور توسعهي بيست سالهي ايران و يا افق 1404 مشهور شده است. اين متن سعي ميكند كه فرق توسعه در نظام جمهوري اسلامي را با توسعه در نظامهاي غربي شرح دهد. به گمان نويسندهي اين متن، عدالت اجتماعي در فرآيند توسعهي غربي جاي مشخصي ندارد و غربيها فرضشان بر اين است كه پس از توسعهي اقتصادي، خود به خود عدالت اجتماعي به وجود ميآيد. اما در منشور توسعهي بيست سالهي ايران توجه خاصي به اين موضوع شده است و بنابراين اين سند بر انواع مشابه غربياش برتري دارد و اقتصاددانان ما نيز بايد در اين جهت حركت كنند.
در مورد اين متن نكات زير به نظر ميرسد:
1) در توسعهي غربي به خصوص پس از بحرانهاي دههي سي و چهل ميلادي توجه خاصي به عدالت اجتماعي مبذول داشته شده است. بحراني كه سرمايهداري به آن دچار شد ناظر بر اين نكته بود كه كارگران فقيري كه اكثريت جامعه را تشكيل ميدهند بايد داراي حداقلي از قدرت اقتصادي باشند تا بتوانند به طور مؤثر وارد چرخهي مصرف شوند. در غير اين صورت طبقهي مرفه سرمايهدار كه نميتواند توليدات كارخانهها را به طور انبوه خريداري كند و چرخهي توليد ثروت عملا كند ميشود. بنابراين بالا بردن سطح اقتصادي و رفاهي طبقهي ضعيف و متوسط يكي از اركان بقاي نظام سرمايهداري است. درست است كه هشتاد درصد سهام بازار بورس در آمريكا در اختيار دو درصد از مردم اين كشور است اما حجم انبوه سرمايه باعث ميشود كه همان بيست در صد باقيمانده بتواند سطح رفاهي قابل قبولي را براي اكثريت جامعه تضمين كند و اين به معني يك طبقهي متوسط پرتعداد در برابر طبقات مرفه و فقير كمتعداد است. رشد مناسب تامين اجتماعي نيز در گسترش عدالت اجتماعي نقش بهسزايي دارد.
2) اين گونه توسعه و عدالت اجتماعي ناشي از آن مسلما حاصل نقدپذيري نظام سرمايهداري و برنامهريزي دقيق است. نميتوان گفت كه برنامهريزان غربي نسبت به اين مساله بياعتنا هستند. البته ممكن است بتوان گفت كه نيت آنان لزوما رفاه مردم نيست و نيتشان چرخش روانتر چرخ نظام سرمايه است اما مسالهي الاعمال بالنيات چيزي است بين آنان و خداي آنان و به ما مربوط نميشود. از ديدگاه بيروني و مردم كه ما باشيم، مسالهي حائز اهميت نتيجه است كه الحق نميتوان از نتايج شگفت آن سخن نگفت.
3) وقتي در نظام جمهوري اسلامي هنوز با مبهمات سر و كار داريم و نتوانستهايم تكليف خودمان را با نوع سيستم اقتصادي مشخص كنيم و برنامهي دقيقي براي توسعهي پايدار سياسي و اقتصادي ارائه كنيم و تضمينهاي لازم را براي همين حداقلي هم كه ارائه شده است فراهم آوريم، و در هنگامهاي كه هنوز برخي آقايان از لغات مبهمي مثل اقتصاد اسلامي و لابد با اتكا بر علماي حوزه سخن ميگويند سخن گفتن از برتري منشور توسعهي بيست ساله نسبت به برنامههاي غربي به جوك ميماند که البته در صدا و سيما در کنار ساير برنامه هاي طنز کلى هم با مزه است.
4) ارائهي اين برنامه ى بيست ساله البته در جاي خود اتفاق بسيار ميموني است. اين برنامه نشان از اين دارد كه حداقل آقايان درسشان را دارند يواش يواش از راه رفتهي بقيهي دنيا ياد ميگيرند. ضمنا پس از گذشت چند سال و با فاصلهاي كه با اهداف برنامه خواهيم داشت شايد تجديد نظرهاي كلي را در برخي سياستها و به خصوص روابط با آمريكا كه گره كور سياست خارجي ماست شاهد باشيم. البته چنين برنامهاي متاسفانه نتايج را به صورت كيفي بيان ميكند و به شاخصهاي كمي به عنوان محك نمى پردازد اما همين اندازه نيز كافي است كه با اتكا به نتايج كمي كارشناسانه بتوان مقام معظم و راستگرايان سنتي را به حركت در جهت تحول واداشت.