--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Tuesday, February 24, 2004


آيا اميد مرده است؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهاره اميدى

کوروش عليانى چند وقت پيش و در اوج فعاليت هاى انتخاباتى اعضاى فانوس و غير فانوس به نکته ى ظريفى اشاره کرده بود. "چه قدر اين جا همه افسرده اند. سرى به من بزنيد. شايد حال و هوايتان عوض شد."
ما عصبانى ايم. نتيجه ى انتخابات نه آن شده که مطلوب ما بود و البته به قول حسام در توضيحى که بر مطلب قبلى من نوشته بود شايد همين نوعى از دموکراسى باشد. ما نمى توانيم راهى را که به عنوان راه درست به مردم معرفى مى کنيم به آنان تحميل کنيم. اصلا ما هم جزئى از همين مردم هستيم و رايى برابر با راى تک تک آنان داريم. ما که به منش بسيارى که مى خواهند به زور مردم را سعادت مند کنند معترضيم نبايد خود چنين کنيم. حق داريم انتقاد کنيم اما نمى توانيم و نبايد ديگران را به خاطر نپذيرفتن آن چه ما حق مى پنداريم تحت فشار قرار دهيم.
حال و هواى ما همه در افسردگى است و اين انتخابات البته شايد بهانه اى باشد که حداقل براى من افسردگى رفيق سال هاى دور و نزديک بوده است. کافى است آدم روزى يک بار از خودش بپرسد من کيستم و حداقل کمى و يا حتى کم تر از کمى با خودش صادق باشد و خود را در آينه ى نقد خودش ببيند و آن وقت بدون شک جز افسردگى رفيق و يارش نخواهد بود. شايد اين ضعف ماست که نمى گذارد اين دل تنگى انقلابى در ما ايجاد کند و يا دست کم به اصلاحاتى در درون ما بيانجامد. شايد هم اين فقط ژست افسردگى است که بر وجود ما سايه افکنده و خود حجاب چهره ى جان شده است. هر چه که باشد نتيجه يکى است. ما هر لحظه بيش تر و بيش تر از آن چه آرزويش را داريم دور مى شويم و اصلاح و انقلاب تبديل به شعارهاى قشنگى مى شوند که از بس تکرارشان کرده ايم خودمان نيز باورمان شده است و حتى دست کم ظواهر را براى رسيدن به آن رعايت نمى کنيم.
خوب حالا با اين حال و احوال چه بايد کرد. ما به در بسته ى اصلاحات در درون و برون خود مى کوبيم و در باز نمى شود. ما خسته ايم. ما عصبانى ايم. ما سر خورده ايم. اصلا ما بدبخت ترين موجودات روى زمين هستيم اما آيا همه چيز در پشت اين درهاى بسته تمام مى شود؟ هيچ از خود پرسيده ايم که آيا اين راه را به خود مى پوييم؟ چه کسى ما را به پشت اين درهاى بسته کشانده است؟ چه کسى دارد به لجن کشيده شدن اين همه آرزو را نگاه مى کند؟ آيا ما به خود واگذاشته شده ايم يا اگر چنين شود و به خود واگذار شويم چه مى شود؟
من پاسخى از آن گونه سرراست که هيچ اما و اگرى در آن نباشد بر اين سؤال ندارم که فکر مى کنم اين يک مسأله ى کاملا درونى است و هر کسى تا به چشم خود جواب را نبيند نمى تواند باورش کند. اما پاسخ يکى از استادانم که از او در همين مورد پرسيده بودم هيچ وقت از يادم نمى رود. او که به قول شاملوى بزرگ ظريف و بى پيرايه و اندک سخن بود در ابتدا سخن به اين کلام آغاز کرد که "از رحمت خدا غافل نشويد، که جز ناباوران چنين نمى کنند". اين صداى عزيز براى من در آن لحظه ى بارانى انگار که کلام خود فرشته ى وحى بود که از دهان او بر وجود من نازل مى شد.
ديگر حرفى باقى نمى ماند. اميد زنده است. حتى اگر تمام ما هم بميريم باز هم اميد تنها اميد ماست. گو بهاره بميرد. اميد زنده است.


 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى