دوتا فیلم
______________
لادن عاشوری
تو این افسردگی و خمودی بعد از انتخابات که کما بیش نصیب همه مون شده و یه جورایی بزرگوارانه نمی خوایم به رو مبارکمون بیاریم و بعضی هامون هم با هزار جور دل خوشکنک حواسمون رو پرت میکنیم، من می خوام از دوتا فیلمی که دیدم یک کمی بنویسم. اولی اش فیلم فریدا هست، راستش از اون کاراهایی بود که پارسال نیتش کرده بودم ولی امسال نمازش رو بجا آوردم. دومی هم "گمشده در ترجمه". هیچکدومشون اونجوری که من فکر میکردم نبودند. گمشده در ترجمه که آنچنان چیزی توش ندیدم و هنوز هم نمی دونم که چرا نامزد این جوایز گلدن گلوب واسکار شده. یعنی پرداخت همون سرگشتگی و گمشدگی خیلی ساده که کم و بیش واسه هر انسانی پیش میآد خیلی قوی نبود.
ولی واسه فریدا هم انتظار خیلی کمتر از این حرفها رو داشتم که به نظرم فیلمی چند لایه و قوی بود خلاصه راست کار دنیای پیچیده فکری ما شرقی ها و خصوصا زنها. اصولا این فیلم برداشتی از زندگی یه زن واقیعه . فیلم از نوجوانی فریدا شروع میشه که دختری سنت شکنه (تو عکس خانوادگی در لباس و آرایش مردونه ظاهر میشه) و میل شدیدی به تجربه داره (نوع رابطه با دوست پسر روشنفکرش). در همون سنین در اثر تصادف تو ترن شهری دچار درد فیزیکی میشه که عاقبت همین درد هم از پا درش می آره. اون تصادف یک کم وجه زنونه اش رو خشن تر میکنه ولی میل به زندگی که خصوصیت بارز شخصیتی اش هست دوباره وصل میکنه به جامعه (سراغ استعداد نقاشی اش میره و می خواد اطمینان کسب کنه که اینکاره است). تو عاشقی خیلی آزاد و رها از هنجارهای جامعه رفتار میکنه (در عین حالی که به دیگو هشدار میده یعنی هنجار جامعه؛ ولی در برابر احساس درونش مقاومت نمیکنه ). زنی که به خودش و قابلیت هاش اعتماد و اطمینان داره( با دیگو که همسری وفادار نبوده ازدواج میکنه).و اون چیزی که برای من در باره شخصیت اش تحسين برانگيز بود ایمان اش به زنده بودن و زندگی بود. وقتی که خیانت شوهرش رو دید تمام اصول و چهار چوبهاش شکسته شد از توش یک آدم عصیانگر و بدون افسار بیرون اومد. نقاشی هاش به اوج شکوفایی رسید تفسیر های جدیدی از عشق رو تجربه کرد ولی هنوز ه احساس خودش به دیگو سخت وفادار بود . به قول خودش دوتا تفاق بد تو زندگی اش افتاد یکی تصادف و دیگری دیگو...