--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Saturday, February 28, 2004



یا شیخ قضا بگردان
________________________________________
منصور خاکی

توضیح: با عرض پوزش از تمام هم میهنان مرز پر گهر اگر این متن کمی از ادب به دور است. خواستم عریان بگویم. نه چنان که ایرانیان را عادت بر آن است که رو در رو با کلاسند و پشت سر ... خدا به دور. و با عرض پوزش و تعظیم به روان استاد حسین گل گلاب که این سروده مرز پر گهر را در ارگ علیشاه تبریز و محاصره قوای قزاق سرود و به خون خود امضا کرد. ایران هر چه باشد. ... در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما!

تمام دیروز عصر به یک چیز فکر می کردم: که این لحظات آخر کبری رحمانپور چه حالی دارد؟ و تمام شب اگر خوابم برد بخاطر 5 ساعتی بود که زیر ظل آفتاب که مثل سوزن چشم آدم را کور می کرد رانندگی کرده بودم، ولی چه خوابی؟ همه اش کابوس. تیتر روزنامه ها را می دیدم و اینکه عدالت (!) در حق یک قربانی بی عدالتی ساختاری این مرز پر گهر (!) به اجرا در آمده است!

سراسیمه برخاستم و چاره ای نداشتم تا اول به بی بی سی سری بزنم. خبری نبود. گفتم چقدر احمقی! این خبر برای بی بی سی خبر مهمی نیست حتی برای بخش فارسی اش! اما در "ایران امروز" دیدم مثل آنکه کابوسهایم باطل شده است. نفس راحتی کشیدم و دعا کردم که خدا کند که راست باشد.

خوب باز هم یکی دو هفته ای وقت باقی است. اما بگذارید آنچنان که عادت دارم درسهای این ماجرا را نیز باز گو کنم. می بخشید که نتیجه گیری های من از هر دری سخنی است، اما همیشه وسوسه این را دارم که از زوایای بیشتری به مسائل بنگرم.

1-" مرز پر گهر"! چی گفتم خداییش. با تمام احترام و عشقی که بقول نوری زاده (این هم برای بجا آوردن کپی رایت! – خوب آخه اومدیم به "خونه ناپدری" که لااقل اینجا مثل آدم زندگی کنیم!) به خانه پدری دارم و به آن کهن بوم و بر، انصافا چندان هم مرز پر گهر نیست، این را نه بعنوان یک ایرانی که یک فرد بی وطن می گویم. اما از دید یک ایرانی شاید اگر هم عشقی به آن وطن بلا کشیده هست نه بخاطر خوبی ها و ارزشها و تمام آنچه که نداریم ولی نشان می دهیم که داریم، بلکه عشق به وطنی که خوب و بد مال من است. مثل آن خانه کهنه و کلنگی که تمام رویاهای من هنوز در آن جاری است. اما گذشته از اینها چه مرز پرگهری جز نفت! و ذخائر زیر زمینی که مال آیندگان است و کمی تا قسمتی آثار تاریخی که متعلق به گذشتگان! اما ما چه هستیم؟ بیایید از زاویه "مساله کبری" مردم ایران را دسته بندی کنیم.

از این زاویه مردمان این خانه پدری به دودسته بیشتر تقسیم نمی شوند: ایرانی ها (!) و حاشیه نشینها! ایرانیها (نه ایرانیان که ایران برای آنان است! التفات دارید که) تمام آنهایی هستند که ردی از آنها در آمار و ارقام هست. چه رای بدهند و چه رای ندهند و چه برای کنکور رای بدهند و چه برای ارتقا و و استخدام و دهها بهانه تهوع آور دیگر. ایرانیهایی که در صدا و سیما نشان داده می شوند. گاهی ریشو و چادری (هفته دفاع مقدس و دهه محرم و ایام فاطمیه و ...) گاهی هم سه تیغه و روسری گل گلی و عینک آفتابی و رژ لب و سایر تهاجم فرهنگی ( ایام انتخابات و 22 بهمن یک روز مرز پر گهری دیگر!). ایرانیهای لوس انجلس و استکهلم و اسلو و تورونتو و ونکوور و دهها خراب شده دیگر! با آن اجتماع (باصطلاح اینجا کامیونیتی!) مبتذل و کسالت آور. این ها هم مورد توجه رسانه داران لوس آنجلس هستند. و البته گاهی عزیز برای رسانه ملی حکومت ولایی (برنامه سراب و حباب). اما حاشیه نشینها! هیچ جا نیستند! هیچ کجا. این ها در متن که نیستند در حاشیه اند. مثل پاورقی مثل یک توضیح ساده بی معنی و تکراری. ساکتند و آرام. به خانه هایتان می آیند تا گرد گیری کنند. راستی شب عید است کمک نمی خواهید. به مستخدم و آبدارچی شرکت بگویید زن و دخترش را بفرستد برای کمک! رختی فرشی چیزی واسه شستن ندارید! راستی نرخ یک کارگر ساده روزی چنده. همه هم که غر می زنند که اینها تنبل هستند و دزدی می کنند. آخه دلیلش اینه که اینها مال مرز پر گهر نیستند. مال حاشیه مرز پر گهر هستند. راستی وقت رفتنشون لباس کهنه و میوه گندیده و پلاسیده یادتون نره. چند سر عائله داره بنده خدا!

اینها. این حاشیه نشینانی که حتی سعیدی سیرجانی هم به آنها پریده بود و لکاته نامیده بوده شان. همو که با شیاف پتاسیم جان به جان آفرین تسلیم کرد! این حاشیه نشینان در هیچ آماری نمی آیند. زنده شان ارزشی ندارد. اما اگر کارد به استخوانشان برسد و چون اکبر آباد و رستم آباد و اسلام شهر و هزار مرز پر گهر آباد دیگر عصیان کنند و نیروهای دلاور انتظامی چون مغول آنها را تار و مار کنند آنگاه است که این کشتگان میروند جزو آمار مرز پر گهر. مگر نبود ایام دفاع مقدس که تمام کشتگانشان شهید بودند ولی خواهرانشان میلیشیای روسپی تهران!

آی مرز پر گهر. کبری زود است که به آمار تو بپیوندد چون خون یک ایرانی را ریخته (اینجا حالم از فردوسی و شاهنامه به هم خورد) اما او تورانی هم نیست که مهم باشد. او یک بی همه چیز است از تبار بی تباران. نا نجیبان. آوارگان و روسپیان. بی اصل و نسب. تنبل و دزد و غیر قابل اعتماد. و ما ایرانی ها همه جوانمرد و عیار و اصیل و نجیب. که از خون مادر بالای 80 سالمان نیز نمی گذریم. ای مرز پر گه هر!! (غلط تایپی نیست دست نزن بهش) اگر هم میاد تو لیست ایرونی ها بخاطر حاشیه نشین بودن او نیست بخاطر این است که رسانه ها و عفو بین الملل بدادش رسیده اند وگرنه روزی هزاران کبری حیثیتشان لکه دار میشه و نه با بیست هزار تومن که به دو تا پشت سبز ناقابل راضی می شوند.

2- آقا ول کنید این خاتمی و شورای نگهبان و حداد عادل و ظالم را! به خود خامنه ای نامه بنویسید. چه بپذیریم و چه نه! چه رسمی باشد و چه نباشد. این مملکت ولایی است. خانه ملت را هم که سند به اسم او زدند. سعید جان و مرتضوی و سعید عسکر غیور و شریعتمداری فرمون بریده و جنتی گلو پاره کن هم که از ایادی او هستند و سید خندون هم برگ عورت اوست و حتی دشمن شناس هم بواسطه کردیت اونه که می نویسه. شالچی کاراته باز هم داره و نهضت نرم افزاری هم از صدقه سر اونه!

رهبرا! تو مسئولی. چرا همه اش اشدا علی الکفاری! پس کجا رفت رحما بینهم! نکند کبری از منظر تو نیز بینهم نیست! اگر هم نیست بخاطر نظام باصطلاح مقدس ات هم که شده دست به کار شو. مگر بر جای پیامبر و علی تکیه نزده ای . مگر ولی فقیه بر اموال و انفس رعیت مالک نیست. مگر نمی تواند واجبات را معلق کند حتی نماز و روزه را و حتی وحدانیت و توحید را!!! از خون کبری در گذر. اینجا هم نشان بده تو فصل الخطابی! چقدر پیش آمد که پیامبر شفاعت گناهکاران می کرد. عدالت این نیست که بی گناهان مجازات نشوند که این را هنری نسیت. عدالت آن است که گناهکاران با درک کامل از زمینه های جرم مورد رافت قرار گیرند. رافت تو تنها کلاهبرداران را شامل نشود یا فراریان از خدمت سربازی را! ما برای رهایی گنجی از تو خواهشی نخواهیم کرد. او شیر است چه نیاز به اشک تمساح! کبری 24 سال دارد. یعنی محصول حکومتی است که تو بیش از 50 درصد در آن سهم داشته ای. کبری نه تحت بمباران ماهواره بوده و نه محصول تربیت آریامهری. او محکوم فقر ساختاری است که این مرز پر گهر هزاران سال است به او و هم "بی تبارانش" تحمیل کرده و تو هم بنوبه خود پاسدار آن بوده ای! آن لباس مبدلت را بر تن کن!! و به خانه آن مرحوم برو و خواهش کن، زاری کن و اگر نشد حکم حکومتی بده! مگر حکم حکومتی فقط به توپ بستن مجلس است. ولایی رفتار کن! فرمان بریده باش. بسیجی عمل کن.
اگر تو شیخی ...
پس یا شیخ قضا بگردان!

 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى