--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Wednesday, March 03, 2004


ملا صدرا به Fight Club مى رود.
________________________________________
بهاره اميدى

چند روز پيش يکى از دانش جويانم فيلم Fight Club را برايم آورد. اجازه بدهيد در مورد اين فيلم بعدا برايتان صحبت کنم. اما همين روزها آخرين قسمت مجموعه ى تلويزيونى ملا صدرا با نام روشن تر از خاموشى نيز به پايان مى رسد.
شايد براى برخى به غايت مسخره به نظر برسد، اما من شباهت هايى در اين دو فيلم يافتم که باعث شد اين چنين بنگارم. از ملاصدرا شروع مى کنم. مجموعه اى که به شرح زندگى حکيم و فيلسوف ايرانى مى پردازد. در اين فيلم شاهد يک بدعت گذارى هستيم. با توجه به محبوبيت شديد نظريات ملاصدرا و تدريس اسفار اربعه ى وى که بعد از چهارصد سال هنوز در حوزه هاى علميه و برخى مراکز علمى خارج کشور تدريس مى شود انتظار لابد بر اين است که از ملاصدرا شاهد چهره اى الهى و روحانى که هيچ وابستگى دنيايى ندارد و هميشه در فقر مى زيسته است باشيم. اما نويسنده و کارگردان خوش فکر اين مجموعه سعى کرده است با حداکثر تکيه بر متون تاريخى چهره اى زمينى و معمولى از ملاصدرا ارائه کند. ملاصدرا فرزند يکى از درباريان صفوى است و در نهايت نعمت به سر مى برد. يک شمال شهرى واقعى. او مى خورد. مى خوابد. عاشق مى شود و البته آدم بسيار کنج کاوى است و به استادانش در مدرسه ى علوم دينى گير سه پيچ مى دهد. استادان بسيارى هستند که سوالات او را بر نمى تابند. در مدرسه ى علوم دينى همه جور آدمى پيدا مى شود و دور کله ى آدم ها هاله اى از نور نيست.
اين فضا به هم راه روايت تاريخى ماجرايى ايران آن روز فضايى ديدنى را براى بيننده فراهم مى کند. نويسنده از ابتدا مى داند که زندگى يک دانش مند علوم دينى به تنهايى نمى تواند بيننده را از عوض کردن کانال تلويزيون باز دارد و با افزودن انواع داستان هاى کوتاه رزمى و بزمى در قسمت هاى مختلف سعى در جذاب کردن فضا دارد و به نظر من موفق نيز شده است. البته من چون تخصص تاريخى ندارم در اين زمينه اظهار نظر نمى کنم و از دوستان صاحب نظر در اين زمينه خواهش مى کنم اگر نکته اى تکميلى دارند بفرمايند.
و اما اين مجموعه از حواشى که بگذريم روايت حديث نفس يک انسان است که از ابتدا تا انتها با خود مبارزه مى کند. از اين ديد که به اين مجموعه نگاه کنيم پاى فيلم Fight Club به اين نوشتار باز مى شود. يک فيلم که در نگاه اول شايد جز سکس و خشونت در آن ديده نشود. ماجرا با آشنايى يک جوان افسرده با يک آدم عجيب و غريب که کارهايش گاهى فيلم را به يک فيلم سوررئال نزديک مى کند آغاز مى شود. اين دو يک باشگاه کتک کارى و به قولى يک Fight Club تاسيس مى کنند. از قوانين اين باشگاه اين است که اعضا حق ندارند در مورد آن حرف بزنند. اينان شب ها در يک زيرزمين جمع مى شوند و دو نفر يک ديگر را به قصد کشت کتک مى زنند و ديگران به تماشا مشغول مى شوند. دعوا تا جايى ادامه مى يابد که يکى از طرفين دعوا تسليم شود. سپس آن دو يک ديگر را در آغوش مى گيرند و از اين که اجازه داده اند لحظات خوشى را تجربه کنند از هم تشکر مى کنند. گره داستان در رابطه ى اين دو نفر با دختر جوانى که دوست جوان افسرده است نهفته است. جوان او را به غايت دوست دارد ولى دوستش با او رابطه برقرار مى کند و از او مى خواهد که مطلقا با دختر رابطه نداشته باشد و او هم مى پذيرد. به اين ترتيب حوان سمبل عشق و دوستش سمبل شهوت است. باشگاه به تدريج بزرگ مى شود و تمام آمريکا را دربر مى گيرد. اما جوان از طريق معشوقه ى خود متوجه مى شود که او و دوستش در واقع يک نفرند و تمام آن کارهاى نفرت انگيز را خود او مرتکب شده است. از اين پس او در صدد يافتن دوستش که حالا گم شده است برمى آيد و نقطه ى اوج داستان در رويارويى او با دوستش که حالا مى داند کسى جز خودش نيست اتفاق مى افتد. در صحنه اى به شدت سمبوليک و در حالى که او در بالاترين طبقه ى يک آسمان خراش اسير دوست خودش (يا در واقع خودش) است، اسلحه را از دوست خود مى گيرد و در دهان خود شليک مى کند. حالا دوست وى که سمبول نفس اماره ى اوست به خاک مى افتد و مى ميرد و اين جاست که معشوقه اش سر مى رسد و او حالا با يک عشق واقعى و در حالى که تمام شهر دارد در اثر بمب هايى که او کار گذاشته است منفجر مى شود به خوش بختى و آرامش خيال و لذت واقعى مى رسد. بگذار تمام دنيا نابود شود. وقتى که آدم در نبرد با خودش پيروز شده باشد، ديگر خوش بخت است. هر چند خون از تمام بدنش سرازير باشد و در بدبختى فرو رفته باشد.
اين فيلم نيز با وجود ظاهر مدرنش يک فيلم به غايت مذهبى است. آيات انجيل را در اين فيلم بسيار مى توان يافت. همان طور که مجموعه ى ملاصدرا مبانى تفکر و نظرات شيعه را در مورد چيستى انسان مطرح مى کند. من البته طرف دار استفاده از سکس و خشونت براى رساندن پيام هاى فلسفى و مذهبى نيستم اما نمى توانم کتمان کنم که فيلمى مثل Fight Club جوان امروز را پاى تلويزيون ميخ کوب مى کند و ملا صدرا چنين قدرتى را ندارد و يا کم تر دارد. من در صدد ارزش گذارى نيستم اما توجه برنامه ريزان امور تربيتى را به اين نکته جلب مى کنم که هر ابزارى براى مقصودى ساخته شده است و استفاده از آن در راه ديگر هوش يارى بسيار مى طلبد. تلويزيون رسانه اى براى سرگرمى است. استفاده از آن براى هر مقصودى و آن هم به صورت افراطى مى تواند نتيجه ى معکوس به بار بياورد. نمايش مجموعه ى ملاصدرا را به فال نيک مى گيريم و اميدواريم اين عقلانيت در لايه هاى مختلف سازمان هاى متولى امورفرهنگى کشور بيش تر رشد کند و شاهد ساخت محصولاتى قوى تر از اين باشيم.

 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى