یک جوان 19 ساله اسراییلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آليوس ماکسيموس
چند روز پیش در ایستگاه اتوبوس منتظر بودم که پسر جوانی ساعت از من پرسید. همین سوال باعث شروع صحبت شد؛ چون مسیرمان یکی بود در طی مسیر صحبت ادامه پیدا کرد... مطابق معمول اولین سوال هر کداممان این بود که کجایی هستی... او ۱۹ ساله و اهل اسراییل بود. وقتی فهمید من ایرانی هستم با اشتیاق شروع به گفتن از ایران کرد؛ از اطلاعات و علاقه ای که به ایران داشت ... از تخت جمشید (پرسپولیس) گفت تا رییس جمهور خاتمی؛ از علی (ع) و ذوالفقار (که او از او با نام بزرگترين شواليه عرب نام برد) تا انقلاب ایران و رفتن شاه؛ از زرتشت و اهورا مزدا گفت و از مولانا...حتی از نتایج و وقایع بعد از انتخابات اخیر از من پرسید. بی تعارف میتوانم بگویم اطلاعاتش در مورد تاریخ ما خیلی بیشتر از بعضی جوانان هموطن خودمان بود! وقتي صحبت به ترور شيخ احمد ياسين رسيد؛ گفت که شارون ديوانه است... او و بعضي از اعراب نميخواهند آرامش به خاور ميانه برگردد. البته بگذریم از اطلاعاتی که از سابقه جنگ اعراب و اسراییل داشت.... واقعا تحت تاثیر مطالعه و اطلاعاتش قرار گرفتم... می گفت: خیلی دوست دارم که روزی ایران را که از قدیمیترین تمدن های بشری است را ببینم!
بعد از صحبت با او فکر کردم «از کودکی هميشه در کتاب ها يا روزنامه ها مردم اسراييل مردمي که خوشی زده زير دلشون و برای تفريح مسلمانها رو مي کشند معرفی مي شوند»* و در کتابهای درسی نامه ای از کودک فلسطينی که خانه و وطن ندارد نقل می شود. ولی هیچوقت سعی در ارايه حقايق نمي شود. البته هدف من به هيچ وجه انکار ظلمی که به فلسطینی ها می شود یا تحلیل شرایط اسراییل و فلسطین نیست ولی فکر کرده اید همانقدر که ترور یک انسان غیر مسلح با هلیکوپتر نکوهیده و کثیف است؛ عملیات شهادت طلبانه (به قول سیمای لاریجانی) علیه مردم عادی اسراییل هم ناجوانمردانه و کثیف است و کسانی که کشته میشوند همین شهروندان عادی هستند که مثل من و شما می خواهند زندگی کنند! البته هدفم از این سطور تکرار مباحثی که پارسا و حسن قبلا آنرا تحلیل کرده اند نبود؛ خواستم دوستان را در آنچه دیدم شریک کنم.
* از وبلاگ بانو ـ خاطره ای دیگر.
لینک بعد التحریر: حمایت بوش از طرح شارون.