--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Thursday, April 01, 2004


نامه اى به نه‏نه‎ى مرده‎ى خودمان
______________________
رحيم مخکوک

خدمت نه‏نه‎ى خوشگل خودم سلام

نه‏نه جون! شايد از اين که پسرت اين قدر بزرگ و باکلاس شده است که سواد ياد گرفته و برايت نامه مى نويسد کلى خوش‎حال شوى. خوب ما هم از خوش حالى شما شاد مى شويم. به هر حال اميدوارم حال شما و بابا خوب باشد و خوش بگذرد. خيلى دوست داشتم الان آن جا بودم و مى ديدم چه شکلى شده ايد يا اين که چه کارهايى مى کنيد يا اين که توى استکان هاى کمرباريک چايى مى خوريد يا ليوان. به هر حال شما که وضع ما را مى دانيد اميدوارم عذر ما را بپذيريد که براى دست بوسى خدمت نرسيديم.
راستى نه‏نه! اين جا تا دلتان بخواهد پشت سرتان حرف هست. مى گويند شما دنبال شکمتان از درخت رفته‎ايد بالا مثل يک دختر بچه‎ى شيطان و ميوه‎اى را خورده‎ايد که دهن همه را صاف کرده است. مى گويند که بابا را هم شما توى ديگ انداخته ايد و هزار تا چيز ديگر. بى خيال نه‏نه! من فقط اين ها را گفتم که يک وقت اگر از جاى ديگر به گوشتان رسيد فکر نکنيد از دستتان ناراحتم. برعکس! مى خواستم بگويم دمتان گرم! تازه حتما بابا کلى حال کرده که گول دختر خوشگلى مثل شما را خورده تا مجازاتش اين باشد که در يک سياره‎ى بامزه يک عمر با شما زندگى کند. تازه در آن عصر قحطى دختر. چه مجازاتى به‎تر از اين؟ تا باشد از اين مجازات‎ها باشد. تازه اگر اين کار را نکرده بوديد معلوم نبود تکليف ما چه مى شد؟ آيا اصلا بود مى شديم؟ نه‏نه جان بگذار رازى را برايت بگويم. من مزه ى آن ميوه را هنوز زير زبانم احساس مي‎کنم. دمت گرم نه‏نه! تو هم با سليقه‎اى ها!
راستى چه قدر خوب مى شد برايمان مي‏گفتى چه طور با بابا آشنا شدى؟ تو خيابان؟ تو باغ؟ تو دانشگاه؟ چه طور اومد خواستگارى؟ کى عقدتان کرد؟ سر سفره ى عقد کى بالا سرت قند مى ساييد؟ مهرت چند بود؟ من از شما نه‏نه‎ى ناقلا بعيد نمى دانم که شيربها هم از باباى بى خبر ما گرفته باشى. نوش جانت. اين قدر که تو خوشگلى، اگر تمام دنيا را هم مهرت مي‎کرد کم بود.
راستى نه‏نه اگر ناراحت نمى شويد يک کمى هم برايتان درد دل کنم. اين روزها زمين اصلا مثل آن روزهاى شما نيست. همه چيز قاطى پاطى شده. اتفاقاتى اين جا مى افتد که آدم اصلا نمى فهمد. من هم دلم گرفته. دلم برايت تنگ شده است. به نظرم شما هم اين وسط بي‎تقصير نيستيد. اين هم شد وضع بچه تربيت کردن. خوب مى دانم آن زمان‎ها امکانات نبوده. ولى اين‎ها دليل نمى شود. کاش بابا کتاب هاى تربيت کودک برايتان مى خريد شايد وضع به‎تر مى شد. اصلا ولش! اين حرف‎ها چه فايده اى دارد؟
به هر حال سال نو بود و سال‎روز فرود شما و بابا روى اين سياره‎ى خاکى. مبارک باشد ان شاءالله. بقيه اش بى‎خيال. سرت سلامت. بابا را از قول ما ببوس. سلام ما را هم به عموها برسان. به هر دو. خدا بگويم چه کارشان کند. دعوايشان هنوز هم ادامه دارد.

خرابتم نه‏نه به مولا
رحيم ته تغارى


 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى