--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Tuesday, April 27, 2004


حال
ـــــــــــــــــــ
رحيم مخكوك

نمي‎دانم چرا حال همه خراب است. به هر جا سر مي‎زني، صحبت از افسردگي‎ست. دل‎ها با تپش قلب طبيعت بيگانه‎اند انگار. آنان كه “بيرون زمان ايستاده بودند با دشنه‏ي تلخي در گرده‎هايشان“ حالا ديگر دشنه و تلخي را از ياد برده‎اند و دارند پوست‎اندازي مي‎كنند. بچه‎ها را كه ديدم، از دور و مجازي البته، سعي كردم لب‎خند بزنم و كمي شوخي كردم. شايد تا باورم كنند كه حالم خوب است. رفتم بدوم شايد بتوانم خود را از اين لجن كه در آن دست و پا مي‎زنم رها كنم. دويدم. دور يك ميدان بيضي شكل چهارصد متري كه اول و آخرش يك نقطه است چندين دور دويدم. تا آن‏جا كه قلبم از شدت ضربان داشت به حلقم مي‎آمد. دخترم توي شلوارش جيش كرده بود و من وسط خيابان مجبور شدم دورش را بگيرم تا بتواند لباسش را در بياورد و شلوار مرا كه با تمام بچه‎هاي كلاسش در آن جا مي‎شد بپوشد. رفتم بدوم تا حالم به‎تر شود اما نشد. همسرم بر سرم فرياد كشيد كه موم سردي كه خريده‏اي خراب است و من دوباره رفتم تا موم سرد بخرم و البته مارك پروين هيچ‎جا پيدا نشد. حالا كه پشت اين صفحه‎ي لعنتي نشسته‎ام حالت تهوع دارم و دل و روده‎ام دارد به هم مي‎خورد. دخترم كه هنوز نصف جيشش را نكرده دراز كشيده تلويزيون نگاه مي‎كند و پاهايش را بر زمين مي‎كوبد تا جيشش دوباره نريزد. ببينم كسي گل‏گاوزبان الكترونيكي ندارد به يك بدبخت حال‎ندار بدهد كه بدبختي‎اش هم از جنس الكترونيكي است؟
حالا برخي از سختي پروژه‎ها شكايت دارند كه ريالش و يا دلارش بيش‎تر نشده است، آن ديگري مي‎نالد كه چرا ديگران دركش نمي‎كنند، آن يكي ناراحت است كه چرا از امكانات مهد علم و تكنولوژي خوب استفاده نكرده است و يك‎باره به همه چيز پشت پا مي‎زند، عزيزي هم مي‎گويد كه آگاهانه و بنا به يك دليل كاملا شخصي تصميم دارد ما را و آرمان ما را ترك كند و من هم دارم زنجموره مي‎كنم كه چرا ديگر درخت چنار پير سر كوچه با من سخن نمي‎گويد.
حالا ديگر هيچ نمي‎توان گفت. تنها بايد نظاره كرد. جز اين باشد دون‎كيشوت مي‎شويم. آدمي كه به جنگ ماشينيسم برود. حالا ديگر هيچ نمي‎شود گفت. دنيا عوض شده است. آدم‎هاي دنيا عوض شده‎اند. قلب‎هاي آدم‏هاي دنيا عوض شده‎اند. صداي قلب‏هاي آدم‏هاي دنيا ...
اين طور پيش برود ممكن است كار به جاهاي باريك بكشد. من به شدت نگران خدا هستم. نكند خدا هم تكنوكرات بشود! خدا نكند.


 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى