دوم خردادى ديگر رسيد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارسا صائبى
در سالگرد دوم خرداد ، بد نيست يکبار ديگر به پديده اى به نام اصلاحات نگاهى دوباره و موجز داشته باشيم:
الف)اصلاحات شکست خورد چون کسى نميدانست اصلاحات چيست. اکنون نيز واقعا معلوم نيست که در ذهن و ضمير اصلاح طلبان حکومتى چه ميگذرد. آيا واقعا حتى اين روزها و بعد از گذشت ساليان و پشت سر گذاشتن تجربياتى چنين تلخ، آنها (اصلاح طلبان حکومتى) ميدانند که انتظاراتشان از اصلاحات چيست؟
ب) در عين حال چنان موجود هيولا و فربه اى از اصلاحات ساخته بودند که دوستان تئورى زده و اهل نظر خود را به آن مشغول کرده بودند. اصلاحات روى کاغذ به خوبى پيش ميرفت و کسانى مثل جلايى پور هر روز ترمينولوژى جديدى در مى آوردند حسن باستانى منطق اصلاح طلبى مى نوشت سروش مرتب همه را به لزوم دادن تئورى براى اصلاحات دعوت ميکرد و کسانى مثل مرديها چنان چار نعل به سمت ليبراليسم ميتاختند که کسى حتى براى يک لحظه هم درنگ نمى کرد که اين موجودى که قرار است اصلاحات روى آن انجام بگيرد به شدت موجودى زنده حساس و داراى نيروهايى ويرانگر است و لزوما هر فرايندى را تنها به خاطر آرام بودن و سرعت کم نميپذيرد و اتفاقا نسبت به اين فرايند هاى آرام، واکنش هاى بسيار شديد در دراز مدت از خود نشان مى دهد.
ج)دوستان ما شرايط جهانى را فراموش کرده بودند ، خود را در لابراتوار تاريخ مى ديدند و ميخواستند سر صبر و با حوصله بسيار و با صرف حداقل هزينه ها حد اکثر بهره را ببرند ، حال اينکه در منطقه بلاخيز خاورميانه و در شرايط پر تب و تاب جهانى که هر لحظه معادلات در حال عوض شدن است نميتوان جنبش نرم و آرام و اصلاحات ترو تميز راه انداخت.
د) متاسفانه تاريخ نشان داده است که قريب به اتفاق تحولات تاريخى را تغييرات شديد مانند جنگ ، بحرانهاى اقتصادى و ساير وقايع خارج از کنترل انسان ميسازند. نميتوان در دفتر روزنامه نشست و پيپ کشيد و حرف هاى روشنفکرى زد و اصلاحات ورزيد و جامعه ايران و حاکميت را به بهداشتى ترين وضع ممکن عوض کرد.
بديهى است که به ساير عوامل و مشکلات عملى در اين مطلب پرداخته نشد.