اسطورهاي با معدل بيست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رحيم مخكوك
يکى از استادان عزيز دانشکده ى فيزيک دانشگاه صنعتى شريف از يکى از هم کلاسىهايش در همان دانشگاه تعريف مى کرد. ماجرا به قبل از انقلاب باز مى گردد. او يکى از اعضاى سازمان مجاهدين خلق بود که قبل از انقلاب دستگير و اعدام شد. نکته ى جالب در مورد اين دانش جو معدلش بود که بيست بود. آنانى که دانشگاه صنعتى شريف را مى شناسند مى دانند که آن دانش جو فقط يک اعجوبه مى توانسته باشد. معدل بيست دانشکده ى فيزيک فقط يک افسانه مى شود باشد و او نيز يک اسطوره.
من الان در اتاقم نشسته ام و دارم مطالعه مى کنم. نمى دانم اين فضاى دانشگاه بود و يا چه چيز دبگرى که مرا به ياد اين خاطره انداخت. بد جورى مى سوزم وقتى مى بينم انقلابى که با تلاش و خون اين اسطوره هاى معاصر به ثمر رسيد به کام ديوان و ددان رفته است. حالا که دوره ى اسطوره ها نيز تمام شده است و حتى گنجى ها و نورى ها و افشارى ها و باطبى ها نيز دارند به تاريخ مى پيوندند، با خود مى انديشم که انقلاب راهش نيست. بايد خون دل خورد و مبارزه کرد. نه با دست و فرياد و اسلحه که با فکر و گفت و گو و قلم. آرام. آرام. آرام. فقط به خودم نهيب مى زنم که نکند احساساتى شوم و اين بغض سال ها فروخورده را بيرون بريزم. رحيم آرام باش. خورشيد بالاخره طلوع مى کند. دولت شب مستعجل است. خفاش ها تاب خورشيد را ندارند. آرام باش. آرام.