--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Wednesday, May 19, 2004


دشمنان غرب
ـــــــــــــــــــــ
رحيم مخكوك

دشمنان غرب متعددند، حتي شايد برخي ندانند كه دشمن غرب‎اند. اما همه در يك چيز مشترك‏اند و آن داشتن آرمان است. غرب با آن ساختار پيچيده و سيستم‏هاي اجتماعي و اقتصادي كه مثل ساعت كار مي‎كند، دشمن هر كسي است كه آرماني دارد. حتي اگر اين آرمان رسيدن به صلح جهاني باشد.
اما هنر غرب اين است كه در اين دشمني، دشمن را نمي‎كشد، بلكه او را عوض مي‎كند و در واقع آرمان را از بين مي‎برد. سيستم‎ها در غرب به گونه‎اي چيده شده‎اند كه اخلاق تا حدود قابل قبولي رعايت مي‎شود اما در همين حال اين جامعه بر پايه‎ي اخلاق بنا نهاده نشده است و اخلاق براي آن يك خط قرمز محسوب نمي‏شود. بنابراين هر جا لازم باشد از آن عدول مي‎كند، بي آن‏كه آب از آب تكان بخورد و جذابيت‎هايش آن قدر زياد است كه حتي در همين حال دشمنانش را مجذوب خود مي‏كند.
اين كه در غرب زندگي كني و آرمانت را حفظ كني، مثل اين مي‎ماند كه در سپاه اسلام به قلب آندلس حمله كرده باشي. جذابيت‏هاي اين سيستم آن قدر زياد است كه در كوتاه مدتي و آن چنان كه خودت هم باورت نمي‎شود، همان بلايي سر آرمان‎هايت مي‎آيد كه بر سر آن سپاه آمد. البته براي اين كه اشتباه نشود تاكيد مي‎كنم كه منظورم جذابيت‎هاي جنسي نيست.
آرمان‎‎گرا در غرب احساس مي‎كند كه نيازي به آرمان‎گرا بودن نيست. سؤالات اساسي‎اش عوض مي‎شود. دغدغه‎هايش دگرديسي پيدا مي‎كنند و يك دفعه خود را در دنيايي جديد از شر آن همه درد خلاص مي‎بيند. البته تفاوت‎هاي فرهنگي ممكن است مثل مگس تا مدتي و حتي تا آخر عمر اذيت كند اما آرمان ديگر وجود ندارد. آن هنگام است كه آرمان‎گرا گذشته‎اش را بايگاني مي‏كند و به آينده فكر مي‎كند. فكر بهره بردن از اين قطاري كه دارد با شتاب مي‎گذرد تمام وجودش را پر مي‎كند و سعي مي‎كند تا فربه شود و اين‎ها البته هيچ يك در ذات خود بد نيست. همين هم هست كه هر يك از دوستانم كه مي‎روند، بهشان مي‎گويم: براي خودت بسيار خوش‎حالم و براي اين مملكت بسيار ناراحت.
هر آرمان‎گرايي كه مي‎رود، معلوم است كه خوب فكر كرده و اين راه معقول را انتخاب كرده و همين يعني كه آدم معقولي است. پس با رفتنش از ميزان عقلانيت اين سرزمين كم مي‏شود. و بدا به حال سرزميني كه چنين بلايي به سرش بيايد. كه عقلايش بروند و سفيهانش بمانند و آنان كه توان رفتن دارند و مانده‎اند ديوانگانش باشند.
آنهايى هم که مى روند و چنين ماجرايى برايشان اتفاق نمى افتد، من نمى دانم چه نامى بايد بر آن ها گذاشت. دمشان گرم و تعدادشان بيش باد.

 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى