آيا لاريجاني پايان تراژدي اصلاحات خواهد بود؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بهاره اميدي
سرورقي (از رحيم مخكوك): داشتم آرشيو را زير و رو ميكردم، به يك مطلب از يكي از همكاران سفركردهمان برخورد كردم كه اوضاع آينده را پيشبيني ميكند. اين مطلب حدود 7 ماه پيش نوشته شده و تا به حال بخشي از اين پيشبيني به وقوع پيوسته است. خواندن دوبارهي آن خالي از لطف نيست:
با پايان تقريبا آبرومندانهي بحران هستهاي سياستمداران ايران در عرصهي سياست خارجي توانستند يك بار ديگر كمر خود را از زير آوار صاف كنند و به تكاندن لباسهاي خود مشغول شوند. حالا ميتوان دلگرم بود كه وضع تحريمها و حملهي نظامي حداقل براي مدتي به تاخير افتاده است. در اين فضا احتمالا تا چند ماه آينده و برگزاري انتخابات اتفاق عجيبي در داخل و خارج انتظار نميرود. پس مردم همچنان نااميد از اصلاحات خواهند بود و در انتخابات آمار بالايي از رايدهندگان را شاهد نخواهيم بود. پس اكثريت مجلس در دست محافظهكاران خواهد بود. پس از انتخابات جناح راست با استفاده از قدرتي كه در فضاي اقتصادي كشور دارد و همچنين با استفاده از ذخاير پر پيمان حساب ذخيرهي ارزي به تزريق پول در جامعه خواهد پرداخت و اين وضع اقتصاد كشور را به آن چه در سال 55 و 56 شاهدش بوديم نزديك خواهد كرد. سطح رفاه جامعه به همراه ميزان واردات كالا از خارج افزايش مييابد و جناح راست اميدوار ميشود كه عليرغم عدم كسب مشروعيت در انتخابات توانسته با مانورهاي پوپوليستي مردم را راضي نگه دارد. از همين الان ميتوان انتظار داشت كه جناح راست پس از پيروزي در انتخابات تا حدودي به اصلاحات سياسي مورد نظر اصلاح طلبان همت گمارد و آن چه را در زمان اينان از ايران دريغ كرده بود به دست خود به ملت تقديم كند و اين خود اتفاقي اميدوار كننده است. هرچند كه به علت فضاي فكري حاكم بر جناح راست كه آن هم ديد قيم مآبانه و پدر سالار نسبت به جامعه است نميتوان آن چنان از اين وضع خوشحال بود و گول اين ژست دلسوزانهي راستيها را خورد و احتمالا تغييرات بيشتر در آزاديهاي اجتماعي بروز خواهد كرد تا سياسي.
در مورد انتخابات رياستجمهوري اما به اين راحتيها نميتوان اظهار نظر كرد. اگر شرايط خارجي تغيير چنداني نكند و محافظهكاران كاخ سفيد دخالتي جدي در اوضاع داخلي ايران نكنند (كه بعيد به نظر ميرسد) احتمالا شاهد رئيس جمهور شدن علي لاريجاني خواهيم بود. او از 2 سال پيش برنامهريزي درازمدت خوبي را براي اين كار انجام داده و بعيد است رقبا بتوانند گوي سبقت را از او بربايند. عملكرد پرانتقاد او در صدا و سيما را در كنار موفقيت نشريات ريز و درشت زير نظر صداوسيما مثل جامجم و سروش جوان نميتوان ناديده گرفت. او اكنون پرتيراژترين روزنامهي كشور را به عنوان تريبون در اختيار دارد. بگذريم كه به علت بغضي كه شخصا از او دارم با وجود چاپ مطالبي از من در همين مطبوعه تا كنون حتي يك شماره از اين روزنامه را هم نخريدهام ولي نميتوانم كاردرستي دستاندركاران اين روزنامه را تحسين نكنم. عقلانيتي كه در بخش مدرن جناح راست در حال ظهور است مايهي خرسندي است. كروبي كه احتمالا صلاحيتش را تاييد ميكنند بعيد است حتي بتواند انتخابات را به دور دوم بكشاند و در صورت موفقيت در اين كار پيروزي بزرگي را به دست آورده است و كانديداي مشاركت هم كه يحتمل محمد رضا خاتمي است بعيد است بتواند حماسهاي را كه برادرش در 2 خرداد 8 سال پيشش شاهد بود تكرار كند و نااميدي مردم فعلا سرمايهي بزرگ محافظهكاران است. افرادي مثل مهاجراني هم كه حاضرم سرم را بگذارم كه از فيلتر شوراي نگهبان رد نميشوند. هاشمي رفسنجاني هم ديگر بعيد است به صحنه بازگردد. پس از ماجراي انتخابات مجلس فكر نميكنم دوباره ريسك كند. چه اين كه قسمتي از راستيهاي افراطي هم دل خوشي از او ندارند. او از همين جايي كه آلان هم هست ميتواند در خدمت اسلام و مسلمين باشد و نياز به خطر كردن ندارد.
و اما در دراز مدت آن چه باعث توسعهي سياسي ميشود پذيرفتن قوانين بازي در همين چارچوب فعلي است. سياستمداران ايران چه با فشار خارجي و چه به خاطر شكاف روزافزوني كه بين مردم و حكومت دارد پيدا ميشود اصلاحات را در دستور كار خود قرار خواهند داد و جامعه چه به لحاظ اقتصادي و اجتماعي و چه به لحاظ سياسي به سمت توسعهي دموكراتيك حركت خواهد كرد. اين يك ناگزير است. فراموش نكنيد كه بسياري از اصلاحطلبان امروز كارنامهي درخشاني در اوايل انقلاب ندارند. منتها اين تغييرات طول ميكشد. توسعه يك فرآيند يك ساله و چهار ساله و هشت ساله نيست. شايد بتوان از توسعه در بيست سال يا پنجاه سال سخن گفت. من فكر ميكنم حضور مردم در تمامي جاهايي كه بويي از دموكراسي ميدهد اين روند را تسريع ميكند. انتخابات مجلس و مانند آن را نبايد به عنوان معدود فرصتهايي كه ملت ميتواند در آن ابراز وجود كند از دست داد. البته ممكن است اين ابراز وجود را ملت ترجيح دهند با عدم حضور اعلام كند. اگر من هم شرايط را چنين ببينم در انتخابات شركت نخواهم كرد اما هنوز و تا لحظهي آخر هم همه را به شركت در انتخابات ترغيب ميكنم. به قول بهروز افخمي مردمي كه در انتخابات شركت نكنند حقشان است كه با فرهنگسراهاي بسته و ماتمزده روبهرو شوند. آناني كه افخمي را از نزديك ميشناسند ميدانند كه او كسي نيست كه نگران انتخاب نشدنش در دور آيندهي انتخابات باشد. اين داستان به فرهنگسراها ختم نخواهد شد. مردم بايد به هوش باشند و نگذارند حداقل قدرتي كه در نهادهاي انتخابي نصيبشان شده است از كفشان برود (چه قدر لحنم شبيه مقام معظم شد!).