حرف اول
ـــــــــــــــــــ
نيكو اميري
سلام
اگر خدا بخواهد، از اين پس در فانوس خواهم نوشت.
از دوستان فانوسي كه مرا در جمعشان پذيرفتند، ممنونم.
چمران
ــــــــــــــــــــ
نيكو اميري
“عشق هدف حيات و محرك زندگي من است. و زيباتر از عشق چيزي نديدهام و بالاتر از عشق چيزي نخواستهام.”
اينها جملات مردياست كه ديروز، 31ام خرداد 83، بيست و سومين سالگرد عروجش بود. مردي كه به اعتراف خودش بندهي زرخريد عشق و به گمانِ من از دلباختگان ممتاز روزگار ما بود؛ دكتر مصطفي چمران!
زياد شنيده بودم از او، از هر مدلش؛ خشونتطلب، جنگطلب، نامتعهد در قبال زن و فرزند –كه خانوادهاش را گذاشت و به دنبال هوس خود رفت- ، سرباز فداكار اسلام…
اما هيچيك از اينها بهقدر زندگينامهاش معتبر نيست! زندگينامهيي به روايت غاده، همسر لبناني دكتر و دختر يكي از تاجران بهنام بيروت!
غاده عاشق چمران بود، در اين شكي نيست! و شايد كه گفتههاي يك زنِ عاشق، هماني نباشد كه بوده؛ اما دستنوشتههاي خودِ مرد كه دورغ نيست، نوشتههاي پراكندهيي كه اگر جوان علاقهمند پيدا نشده بود، چه بسا كه هرگز منتشر نميشدند، حتي نامهي مرد به مادرش!
“ عشق است كه روح مرا به تموج واميدارد. دنياي ديگري را حس ميكنم. در عالم وجود محو ميشوم. احساسِ لطيف و قلبي حساس و ديدهيي زيبابين پيدا ميكنم. لرزش يك برگ، نور يك ستارهي دور، موريانهي كوچك… اينها همه و همه از تجلياتِ عشق است…”
و بهراستى چه چيز بهجز عشق مرد را از ديار رفاه و تمدن به سرزمين جنگ ميرساند؟
نميدانم امروز، فرزندان چمران دربارهاش چه ميانديشند و مادر امريكاييشان به آنها چه گفته است؟
فقط خدا كند حقيقت را گفته باشد!