فاطمه
ـــــــــــــــــــــــــ
کودک گستاخ
چه عاشقانه و عارفانه استاد شريعتی بيان کرده .... :
نميدانم از او چه گويم ؟ چگونه بگويم؟
خواستم از بوسوئه تقليد کنم! خطيب نامور فرانسوی که روزی در مجلسی با حضور لوئی از مريم سخن می گفت:
گفت: هزار و هفتصد سال است که همه فيلسوفان و متفکران شرق و غرب، ارزشهای مريم را بيان کرده اند. هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهره نگاران، پيکره سازان بشر در نشان دادن سيما و حالات مريم هنرمندی های اعجاز گری کرده اند.
اما مجموعه گفتارها، انديشه ها، کوششها و هنرمنديهای همه در طول اين قرون، به اندازه اين يک کلمه نتوانسته اند عظمتهای مريم را بازگويند که:
مريم مادر عيسی است!
و من خواستم با چنين شيوه ای از فاطمه بگويم!
باز درماندم:
خواستم بگويم: فاطمه دختر خديجه بزرگ است. ديدم که فاطمه اين نيست !
خواستم بگويم: فاطمه دختر محمد است . ديدم که فاطمه اين نيست !
خواستم بگويم: فاطمه همسر علی است . ديدم که فاطمه اين نيست !
خواستم بگويم :فاطمه مادر حسين است. ديدم که فاطمه اين نيست !
خواستم بگويم: فاطمه مادر حسن است. ديدم که فاطمه اين نيست !
خواستم بگويم: فاطمه مادر زينب است. ديدم که فاطمه اين نيست !
نه! اينها همه هست و اينهمه فاطمه نيست:
" فاطمه ، فاطمه است "