رقابت با ورزشکاران اسراييل
حسن راهجو
-------------------------
بحث اين است، چرا نبايد در برابر ورزشکاران اسراييل به ميدان رفت، مخالفان حضور ورزشکارانمان در برابر اسراييل عمدتا دو دليل اساسى را طرح مىکنند:
۱. کشور ما اسراييل را به رسميت نمىشناسد در نتيجه ورزشکاران و تيمهايمان نبايد در برابر ورزشکارانمان به ميدان بروند.
۲. (به قول حاج رحيم خودمان) با ورزشکار اسرائيلى دشمنى نداريم. هر وقت برگشتند به همان جايى که از آن جا مهاجرت کردهاند مسابقه هم می دهیم.
بنده چند نکته را که مد نظرم هست بيان مىکنم:۱. از نظر "موجوديت سياسى"، کشور اسراييل با اعلام رسمى سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ رسميت يافت به همين دليل بنده اين گونه حرکات را کاملا در جهت منافع اسراييل ارزيابى مىکنم
۱-۱ امام خمينى گفته بودند که: « اسراييل بايد از بين برود» که فکر مىکنم شالوده سياست خارجى ما همين يک جمله است! پس از ۲۵ سال تحمل هزينه مالى، سياسى و حيثيتى براى سياستهاى مبتنى بر همين يک جمله، به نظر مىرسد هزينه فوق چندان زياد نيست. پس بيخيالش. اين هم يکى ديگر از شگردهاى ما در جلب بدبينى جهانى نسبت به خودمان ارزيابى مىشود.
۲. بسيارى از ورزشکاران اسراييل يا در سرزمينهايى که در سال ۱۹۴۷ متعلق به اين کشور بوده به دنيا آمدهاند و زندگى مىکنند تکليف اينها چيست؟
چند سوال:
۱. دوستانى که در رويارويى جهان اسلام (در واقع جهان عرب) و اسراييل دستى دارند (مخصوصا کورش عزيز) لطفا به من بگويند چند ورزشکار اين کشورها در المپيک (از ۱۹۹۲ به اين طرف) مقابل ورزشکاران اسرييل به ميدان نرفتهاند؟
۲. اگر در وزن آقاى رضازاده زبانم لال يک ورزشکار اسراييلى (يا مثلا روس اسراييلى شده) در رقابتها و در گروه رضازاده حضور داشت تکليف چيست؟ آيا مشکل رقابت با اسرييليهاست يا چشم در چشم شدن و تماس با آنها!
نتيجه: به نظر مىرسد که کم کم براى شرکت در مسابقات بينالمللى راهى به جز تحقق بخشيدن به پيشبينى دشمن شناس گرامى (برگزارى المپيک با حضور کشورهاى خودى) برايمان نباشد.