استاد عباسى و بلاهت دنباله دار،
حسن راهجو
---------------------------
بعد از ديدن پست على آقاى خودمان، از برکت فيلمدونى صفا بنده هم موفق به ديدن فيلم سخنرانى استاد عباسى شدم. چند نکته توجه من را به خود جلب کرد:
۱. به نظر مىرسد که لازم است يک روانپزشک متخصص ايشان را ببيند، ايشان نه تنها به مثالهاى سکسى شديدا علاقه نشان مىدهند بلکه سکناتشان هم آکنده از خشونت هيستريک است!
۲. متاسفانه بسيارى از بيانات ايشان بنده را ياد آن داستان انداخت که: « در روستاى کسى مىخواست معلم را بيرون کند به مردم گفت اين مرد سواد ندارد و از مردم خواست داورى کنند: آن شخص از معلم خواست که بنويسد مار و معلم نوشت، سپس عکس مارى بر تخته کشيد و از مردم پرسيد کداميک مار است و …»
− ايشان تفاوت کسر بودجه دولت را با کسر طراز تجارى نمىدانند (از مثالشان در مورد خروج سرمايه از آمريکا اين مطلب برداشت مىشود)،
− ايشان هنوز نمىدانند که اين که يک تىشرت را بلند کنيد و بگوييد « … اين تىشرتى است که جوانان آمريکايى مىپوشند …» همانقدر خندهدار است (و در واقع نادانى ايشان از اين که در آمريکا چه مىگذرد) که يک نفر يک روسرى يا يک جفت کفش خاص را بلند کند و بگويد اين کفشى است که جوانان ايرانى مىپوشند. (احتمالا فقط در تلويزيونها لوسآنجلسى ممکن است يافت شود!)
۳. بسيارى از اتهاماتى که ايشان به آقاى خاتمى و «… آنهايى که ۲۰ ميليون ۲۰ ميليون به او راى دادهاند…» منتسب مىکردند، براحتى قابل تعميم به دولت سازندگى نيز هست. به نظر مىرسد روحيه حماسى و شهادت طلبى ايشان در برابر سردار سازندگى و دوستان دچار اضمحلال مىشود.
۴. بنده به عنوان يک ليبرال که از قضا فحش خورمان ملس است، از اين که يک نفر نظريه پرداز هر چيزى که به ذهنش و دهانش مىرسد در حضور يک جمع دانشگاهى طرح کند به هيچ عنوان ناراحت نمىشوم که خوشحال هم مىشوم. ولى به بنده حق بدهيد اگر آن فرد عنوان «رياست دکترينال امنيت بدون مرز» (عجب اسم با مسمايى!) را يدک کشيد کمى نگران شوم. احتمالا در مقامات بالا کسانى هستند که علاقهمند هستند به شنيدن حرفهاى قلمبه سلمبه و خدا مىداند چقدر پول مملکت صرف توليد و توضيع و عملى کردن افکار ايشان مىشود.
۵. (هرچند اين نکته را نفرمودند) ولى استنباط مىشد که ايشان تمام دنيا را ابله فرض کردهاند ادعايشان هم که خيلى زياد است (از مرکزشان گرفته تا تربيت حزبالله لبنان)، ياد سخنرانى مرحوم حاج سعيد خودمان در دانشگاه همدان افتادم که ادعا مىکرد که همه سازمانهاى اطلاعاتى دنيا از کارهاى محير العقول سربازان گمنام ما در کف بوده و از عقب ماندگى خودشان دپ زده بودند.
نمىدانم چه بر ما مىرود!