اصلاحات در يک ايدئولوژى تقريبا مرده
گزارشى از سفر به چين
قسمت اول: ايدئولوژى
___________
رحيم مخكوك
وقتی که در همان سالنی نشسته بودم که بوش سخنرانی کرده بود و ميان مردمی که بدون استثنا بوش را احمق میدانستند و به سخنرانی پروفسوری گوش میکردم که چينى بود اما از آمريکا آمده بود و موضوع سخنرانی افتتاحيه را به سليقهى خودش از يک موضوع علمی عوض کرده بود تا در مورد امنيت و المپيک 2008 و حفاظت از جان آمريکايىهايى که به چين میآمدند صحبت کند به یقين رسيدم که دنيا به دو گروه تقسيم شده است. دستهی اول دوستداران بوش (که برخی البته میپندارند دشمن اویند) و دستهی دوم آنانی که با دل ريش بر بلاهت آن ديگرى مىخندند و هنرنمايى تاريخ را انتظار میکشند.
چين در 20 سال گذشته پيشرفتهاى زيادى کرده است و به وضوح همان اتفاقی که در ورزش برايش افتاده است در ساير زمينهها نيز در حال وقوع است. کمونيسم در چين حالا فقط يک اسم است. اسمی که کسی حق ندارد از آن خيلى بد بگويد اما از قيد مارکسيسم آزاد شده است. چين حالا دورهى گذارش را با يک ثبات فوقالعاده دارد طی میکند. سرمايهگذاری خارجی اقتصاد چین را به شدت تحت تاثير قرار داده و مديريت عالى و فهيم توانسته سود حاصل از اين سرمايهگذارى را در کانالهای مناسب هدايت کند. نتيجهی دارا بودن بالاترين رشد اقتصادى دنيا جامعهاى است که هر چند استانداردهاى زندگی در آن به وضوح از اروپا پايينتر است اما افزايشى سريع در اين استانداردها مشاهده میشود. رهبران چینى حالا بدون هيچ مشکلى دارند ليبرال عمل مىکنند و نام کمونيسم را فقط در روزهای ملی و جشنها و اعياد زنده نگه داشتهاند.
روزی با يک دانشجوى فوقليسانس فلسفه که به شدت کمونيست (شاید انصار حزب کمونیست!) بود بحث میکردم. پرسید: فرق اصلی کشور ما و شما چيست؟ آيا حجاب دختران است ... که من حرفش را رد کردم و اين گونه جواب دادم: اصلاحات در کشور شما از بالاترين سطوح قدرت شروع شد. با مرگ مائو و به قدرت رسيدن دنگ شيائوپينگ و پس از آن جيانگ زمين اصلاحات در کمونيسم آغاز شد و اين اصلاحات به موقع باعث شد تا ضمن حفظ ثبات جامعه، کشور به سوی پيشرفت حرکت کند و تحولات اجتماعى از کنترل خارج نشود. اما در ايران اصلاحات از سطوح پايين اجتماع آغاز شد و تنها بخش کوچکى از قدرت بود که آن را درک کرد و با مقاومت شديد لايههاى بالايى قدرت که در دست رهبران افراطی و محافظهکار بود مواجه شد. این باعث شده که جامعهى ايران در حال حاضر يک دوران ناپايدار اجتماعى و سياسى را تجربه کند و انواع فشارهای داخلی و خارجی جامعه را به سوی فروپاشی و يا حداقل عدم پيشرفت ببرد.
آنانى که از اصلاحات به شيوهى چينى فقط کشتار دانشجويان در تينآنمن را ياد گرفتهاند بد نيست سرى به اين کشور بزنند. فکر کنم اصلاحات بايد از مغز اين آقايان آغاز شود.