از بسيج چه ميدانيم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رحيم مخكوك
وقتي صحبت از بسيج ميشود، عدهاي از ما موجودات ريشويي را مجسم ميكنيم كه جز فضولي در كار ديگران و عربدهكشي و خشونت و مزاحمت و خراب كردن عيش ديگران كاري بلد نيستد. برخي از ما فكر ميكنيم كه بسيجي معصوم است و لابد دور سرش هالهاي از نور است و پس هر چه ميگويد عين كلام خداست و جز به راه حق گام برنميدارد. شايد برخي تصورات معتدلتري هم از بسيج داشته باشيم اما وقتي تفاوت ديدگاهها تا اين حد زياد است بد نيست كمي تامل كنيم كه بسيج چه معني دارد و بسيجي چيست؟
فكر ميكنم بهتر است از فرهنگ معين شروع كنيم:
بسيج: (1) اسباب، وسايل (2) سلاح، ساز جنگ (3) رخت سفر (4) آمادهي سفر شدن (5) آماده ساختن نيروي نظامي
و اما بسيج در جامعهي امروز به نيرويي نظامي اطلاق ميشود كه از نظر سازماني تحت نظارت سپاه پاسداران قرار دارد. پس هر آن كس كه كارت عضويت بسيج داشته باشد متعلق به اين نيرو است و لاجرم بسيجي محسوب ميشود.
وقتي صحبت از آرمانگرايي به ميان ميآيد و اين آرمانگرايي با ايدئولوژي همراه ميشود، بقيهي راه از عبور كردن از پل صراط هم دشوارتر ميشود. پس پاي قدرت كه به اين قضيه كشيده شود، فاتحهي همه چيز در چشم به هم زدني خوانده ميشود و اين اتفاقي است كه در مورد بخشي از بسيجيان افتاده است. عدهاي كه قدرت فاسدشان كرده و عدهاي كه از ابتدا به هواي قدرت به اين خمره افتادهاند. اما اين بيانصافي است كه چشم بر آرمان بسيج و بسيجي ببنديم و همه چيز را از ديد همين عده كه گفتم منحرفاند ببينيم. بسيجي واقعي آن كسي است كه خود از درد اين منحرفان ناآرام است و چنين افرادي هنوز هم وجود دارند.
من خود ديرگاهي با چنين انسانهايي محشور بودهام. كساني كه درد انسان بودن را درك ميكنند و حاضر نيستند وجدانشان را به قدرت بفروشند. براي اينان مال و جان و ناموس مردم محترم است و انداختن رعب و وحشت در دل خلق را نشانهي پستي و نه برتري ميدانند. گو اين كه از نظر سياسي با هم اختلاف نظر هم داشته باشيم و يا نداشته باشيم.
آيتالله خامنهاي در يكي از سخنرانيهايش از بسيجيها صحبت ميكرد كه هر كس كه در گوشهاي از اين مملكت با اخلاص دارد به خلق خدمت ميكند بسيجي است. من تعريفي بهتر از اين براي بسيجي سراغ ندارم. چه خوب است ايشان كه انشاءالله به آن چه ميگويند ايمان دارند آنان را كه عربده ميكشند و از اسلام هيچ چيز نياموختهاند جز دشنام و زور و از محبت بويي نبردهاند را رسوا كنند و نام بسيجي را از اينان بردارند. مگر نه اين است كه ايشان فرماندهي كل قوايند و اين روزها سعيدهاي بسياري از انواع عسكر و امامي خود را بسيجي مينامند و ايشان را امام خود؟!
فكر ميكنم يك بار ديگر بايد تيتر مطلب را تكرار كنم:
- از بسيج چه ميدانيم؟
- هيچ!