خانم پيرزاد، شما چند سال داريد؟
به مناسبت انتشار رمان “عادت ميكنيم“
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رحيم مخكوك
در اين دوره زمانهاي كه فتنه از در و ديوار ميبارد و آدم روزي چند بار عشقش را با دستهاي خيانتكار خودش خاك ميكند، به گمانم وجود كسي كه آينهاي بردارد و رك و بي هيچ رودربايستي شخصيت تو و آدمهاي دوروبرت را عريان كند و نشانت دهد بايد خيلي غنيمت باشد.
فكر كنم زويا پيرزاد يكي از اين آدمها باشد. كارهاي اين بشر را بسيار دوست دارم. شايد برخي دلايل شخصي در اين علاقه بيتاثير نباشد اما اگر رماني بخواني كه پردهها را بدرد و آدمها را همان گونه كه هستند نشان دهد حتما به نويسندهاش علاقهمند ميشوي.
“عادت ميكنيم“ نام دومين رمان زويا پيرزاد است. كتابي با جلد آبي كه فقط جلدش كافي است تا تو را تشويق كند تا بخرياش و تا ته بخواني.
و اگر پشت جلد كتاب را بخواني، زندگينامهي كوتاهي از خانم پيرزاد ميبيني و آثارش را و البته بنا به سنت هميشگي خانمها نميتواني سنش را بفهمي! اگر يك خانم نويسندهي بزرگي هم باشد نميتوان از او انتظارات غيرممكن داشت حتي اگر زويا پيرزاد باشد!
از خواندن اين كتاب لذت فراواني بردم. منتظر رمان بعدي اين نويسندهي توانا هستيم. ضمنا چراغها را من خاموش ميكنم. شببهخير.