براى حسين بازجو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارسا صائبى
گفتنيها توسط دوستان گفته شده. با حسين بازجو ( لقب خوبى که نورىزاده به حسين شريعتمدارى داده است) دروغگويى که کل مملکت را به بازى گرفته، حرف خردمندانه و منطقى زدن منتهاى بى منطقى است. او کسى است که با سرکنگبين صفرايش زياد مى شود (به تعبير مولانا) و روغن بادامش هم به خشکى مى زند. ديالوگ با آدم بيمار روانى روا نيست. قبول! از آن بدتر ديالوگ با آدمى است که خودش را به بيمارى روانى زده است! حسين بازجو از دسته دوم است. کافى است که با او بحث کنيد . ميگويد ديديد گفتم اين آدم مشکوک است که دارد جواب ميدهد. حتما کاسهاى زير نيم کاسه است. خودش هم ميداند که خبرى نيست. ليکن با آسمان ريسمان بافتن هاى خاص خود و جنگ روانى فضا را براى دوستان قصاب آماده ميکند که قلع و قمع کنند. برادر حسين مامور ويژه تواب ساز - که به قول بعضى از دوستان مخلص است. نميدانم اين لغت مخلص به چه معنى است که هر «ترمز بريده و فرمان کنده» اى (تعبير از خود جناب حسين تواب ساز است) مشمول آن مى شود! - پروژه جديد خود را ناشيانه کليد زده است. دم خروس پيدا شد و معلوم شد که دادستان تهران هم از برادر حسين فرمان مىگيرد.(نيروهاى خودسر!) با اين حال چند خطى براى حضرت ايشان و دوستداران مى نويسم:
برادر حسين شريعتمدارى دماوندى! خبر بدى از محافل و از پشت پرده(!) برايت دارم. اين تار عنکبوتى که برايش از قرآن آيه پيدا کرده اى، تار عنکبوت است اما صدها ميليون گره دارد. هيچکدامتان از دست اين «بلاى قرن» نجات پيدا نخواهيد کرد. زورتان نميرسد. نه برادر گرامى! قبول کن که کم آورده اى. ما از جايى دلار نميگيريم از مکانى هدايت نميشويم. از همين نخبگان و مغزها و دانشجويان خارج کشور - کسانى را که کوچانديد - هزاران نفريم، از نيروهاى اپوزيسيون صدها وبلاگ نويس داريم. (سايت هاى سياسى که بسيار زياد است.) از بروبچه هاى آزاد انديش از نويسندگان، هنرمندان از علاقمندان سرنوشت خود و دلسوزان آينده مملکت هزاران هزار هستيم. به قول ابراهيم نبوى پشت هزاران اسم پنهان شده ايم. حريف ما نميتوانى بشوى. ما را هم نميتوانى به ضرب و زور دگنک و «تعزير خواب» تواب کنى. بينمان هم چيزى نيست که بخواهى اختلاف بيندازى. دنياى مجازيى است که امثال شما را دست به سر کرده است. هر روز هم با حرکت هاى آرام و خزنده و روشنگرانه خودمان مزاحم شما و يارانتان مى شويم و در دام خشونت دوستان قصاب تو هم نمى افتيم، جالب است بدانى که دينار و دلارى هم بابت اين کار نميگيريم. مرد و مردانه در جاى جاى کره خاکى کار مى کنيم و در وقت آزاد خود به جاى اينکه به بار و رقاص خانه برويم مى نشينيم پاى اينترنت و حال شما را جا مى آوريم. حالا مى خواهى باور کن مى خواهى خود را به خرى بزن. اهميتى ندارد. اما نکته در اينجاست که هيچکارى هم نميتوانى بکنى. قبولش سخت است نه؟