جدایی دین از واقعیات عرفی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سید سام الدین ضیائی
ظهور دانش جدید ،با پدید آمدن واقعیات عرفی(1) جدید همراه است.گذشتگان در عرصه آگاهیها و معرفت عصری خود به خدا و دین نظر میکرده اند و انسان جدید در شعاع اندیشه و روحیه جدید خویش به خداوند و خود نگاه می کند و از این رو در هر زمان دین را به اقتضای واقعیات عرفی موجود در همان زمان ،تجربه میکند.برخی از دانشمندان دینی معتقدند احکام مستنبط از کتاب و سنت نیز که متضمن معرفت ما از آنها و محصول فهم بشری از دین است، از لحاظ کشف صدق و کذب وامدار معارف بشری است. به عبارتی، معرفت دینی و فهم بشری از کتاب و سنت، معرفتی مصرف کننده و تابع علوم مولد است و بنابر این کمترین تحول در علوم مولد، بر معارف بشری از دین نیز اثر خواهد گذارد.
این امر در باب شریعت اسلام نیز به طور اعم میتواند جاری شود که تا کنون روحانیت رسمی مانع آن بوده است. شکی نیست شریعتی که مومنان خویش را به بررسی تاریخ و سیر در جغرافیا و تحقیق در طبیعت و در یک کلام تدبر در همین علوم مولد می کند، نمیتواند محصولات زمانی و مکانی این علوم را نپذیرد. بدین ترتیب از آن جا که تعقل و تحقیق در تاریخ و جغرافیا، هر روز تعریفی تازه از انسان و تصویر نظری وی از جهان به دست میدهد، فهم آدمی از کتاب و سنت را نیز به مقتضای زمان و مکان و به دنبال آن اخلاق و معیارهای جدید آن تغییر خواهد داد.واقعیات عرفی جدید برآمده از معیارهای جدید نیز به همان اقتضا ناگزیر خواهد بود و مقابله روحانیت رسمی با آن نیز بیهوده.
برده داری در زمان پیامبر اسلام نمونهای از واقعیات عرفی موجود در جامعه به معنای یک سازه اجتماعی و بازتابی از شیوه تولید اقتصادی اجتماعی جزیره العرب در آن مقطع زمانی بود.مبارزه با یک ساختار عرفی اگر نشدنی نباشد،بسیار دشوار است و به همین دلیل نیز ییامبر به دشمنی مطلق با این واقعیت عرفی برنخاست،بلکه استکراه خود را نسبت به آن ابراز داشت و آزاد کردن برده را به عنوان یک ارزش ستودنی دینی در برابر آن قرار داد. پرده داری یک وجه تولید اقتصادی به شمار میرفت و تغییر آن ساده نبود. اما واقعیات عرفی بسیاری در جامعه تغییر کرده و در حال تغییر است که به لطف مقاومت متولیان مرتجع دین غیر قابل تغییر دانسته میشود، در حالی که بر عقل سلیم پوشیده نیست که علیرغم مخالفت مغزهای پوسیده محافل حوزوی باید در فتاوی مربوط به آنها تجدید نظر شود و این شجاعتی به مراتب بیشتر از فتاوی در باره شطرنج و موسیقی و احکام حکومتی آیتالله خمینی دارد. هر چند به نظر نگارنده، این حرکت پسندیده آنچنان هم شجاعانه نبود، بلکه این دیگران بودند که بزدلانه در واقعیات عرفی کهنه پرسه میزدند و آنها را غیر قابل تغییر میدانستند.
موارد بسیاری از چنین واقعیتهای عرفی در جامعه جهانی و منطقهای تغییر کرده است و بر عالمان به اصطلاح دینی است که جمود فکری خودشان را یقین نبندارند و بر گردن خدا و رسولش نگذارند. مواردی از حجاب زنان گرفته تا مباحث حقوق در گرایشهای جنسی باید با نگاهی بیرون دینی و نگاهی باز به جهان معاصر و واقعیت های عرفی جامعه و عرصه علوم جدید بازبینی شود. چه گریزناپذیر است و تعلل در آن جز ایجاد خلل در باورهای نسل جدید که در قرن بیست و یکم و عصر ارتباطات الکترونیکی، جهان اطراف خود را با نحوه زیست اجتماعی خود مقایسه می کند نیست.
نسل جدید ــ چه بخواهند و چه نخواهندــ، با پارادایم های جدید، الگوهای جدید بر می گزیند. پس چه بهتر که این الگوها ــ البته با نگاهی باز و نه مرتجعانه مثل مضحکه لباس ملی در مجلس فرمایشی ــ به طور جدی و اساسی بازنگری شود. آخرین کلام این که واقعیات عرفی غیر قابل بازگشت است و رفتارهای عرفی جامعه را خود جامعه می سازد نه متولیان دین و نه مفتشان دولت.