سمفونى ناساز!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
سيد سام الدين ضيائي
انتقاد جريان چپ اصلاح طلب از پيشنهاد نامزدي هاشمي رفسنجاني ريشهاي قديمي داشته و حمايت نکردن از نامزدي وي و مخالفت با آن قابل درک است. اما آنچه در اين ميان غير قابل هضم مي نمايد اجراي ناهماهنگ سمفوني ناساز گروه نوازندگان راست اصلاحطلب به سرکردگي کارگزاران سابق دولت عاليجناب در حمايت از نامزدي وي و کوبش طبل به ظاهر مخالف گروه راست محافظه کار است.
جاي شگفتي است که نوازندگان محترم راست اصلاح طلب از ياد برده اند که خود ، هريک مديراني در سطوح عالي در دولت وي بوده اند و خود مىدانند پروژه نه چندان علمي توسعه اقتصادي آنان بود که گسترش فساد مالي در سازمان هاي دولتى، بي توجهي به ساختار پوسيده و پيچيده جامعه اداري سنتي و تندروي بىحد در تشريفات را به ارمغان آورد و باعث شد تا شيرازه امور اقتصادي و اجتماعي جامعه از هم گسسته شود. فضاي نسبي همبستگي ملي جاي خود را به خودسري و وحشت دهد و خلاء فکري و سياسي رشد سرطاني اختاپوس اطلاعاتى امنيتي را باعث شود. مدعيان دروغين منجي بودن عاليجناب سازندگى، پيش از اين نيز جاه طلبي هاي وي را با همين تملق هاي توهم زا دو چندان کردند و کار را به جايي کشاندند که سردار سازندگي غيرسياسي خود را دم در دروازه هاي تمدن بزرگ شاهنشاهي مي ديد و بىهمتا از زمان مادها تا کنون!
در اين ميان، گروه دوم نوازندگان ،همان مخالف نوازان راست محافظهکار، چرخش هاي فرصتطلبانهشان در حمايت ها و مخالفت هاى فصلي از هاشمي رفسنجاني را از ياد برده اند. زماني مدافع سرسخت سياست هاي باز اقتصادي و به اصطلاح تعديل بودند و حتي به واسطه حمايت بي دريغشان، مترقي تر از جناح چپ مى نمودند. زماني ديگر با چرخشي صدوهشتاد درجهاي و بنا به نرخ روز، بر عدالت اجتماعي پاي فشردند و شعار تعديل سياست هاي تعديل را مطرح کردند. يک بام و دو هوايي مواضع اين جريان در ماه هاي پايان رياست جمهوري هاشمي تا جايي ييش رفت که کارگزاران دولت وقت را به تندروي متهم کردند. زمانى ديگر نيز پس از دوم خرداد، گاه و بيگاه از «حضرت آيت الله رفسنجانى» به نيکى ياد کرده، حال اينکه اکنون ديگر بار ساز مخالف ميزنند!
سومين گروه، چپ محافظهکار و نمونه روشن آن جناب مهدي کروبي نيز گاه به نعل زده و گاه بر ميخ کوفته و گوي محافظه کاري را از رقيب راست ربوده! بيش از اين نيز گفتن درباره اين گروه قليل سودمند نخواهد بود، چه تزلزل بيش از حد مواضع و گذشته ناموفق آنان، باب تحليل را بسته است.
آن چه گفتنى است، آن است که بى ترديد، خواسته يا ناخواسته، هر سه گروه نوازندگان ـــ هر چند در ارکستراسيوني ناهمخوان ـــ يک سمفوني مي نوازند، و آن هم ترغيب مردم براى اقبال به اکبر هاشمى رفسنجاني است. غافل از آن که گوش مردم بدهکار چنين قطعه هاي ناکوکي نيست و سمفوني ناساز منجي دروغين بدون شنونده خواهد ماند.