مطلب ارسالى به مسابقه طنز تصويرى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
س.ع.دشمن شناس
[لينک به محل برگزارى مسابقه طنز تصويرى]
شيبانى: «ما با سياست هاى انقباضى خودمان امسال توانستيم نرخ تورم را در حد رقم پيش بينى شده برنامه، نگه داريم. خوشبختانه با تعامل مجلس محترم … »
پشت صحنه حداد عادل: «ببين دست چپ آقا معمولا به اين شکل روى زانوى مبارکشون قرار ميگيره»
سعيد ابوطالب: «دکتر جون، دستبوسى رو که بلدم. شگرد جديد چى بهم ياد ميدى؟»
[همزمان شيبانى براى خودش مشغول نطق است.]
حداد : « اى بابا! شما جوونها چقدر آتيشتون تنده، بابا يک کم صبر داشته باشيد. ما سالها مشغول بوديم. اونوقت شما از در نيومده …»
سعيد: « نوکرتم آقا غلام… »
حداد: « يا الله بيا يک کم تمرين کن، ببوس ببينم کارت رو درست انجام ميدى يا نه؟ »
ابيات
رييس مجـــــلس هفــــــتم بــود «عــادل حـدادى» / بداده ابن آقا را لباس و رخــت دامــــــــــــادى
ز اين پيوند فرخنده، غلام حلقــــــــه گوشش بين / بزد کبريت بر عـــــــلم و ادب، فرهنگ و آزادى
ســـــپاهى گـــــــرد کردنــــــد و به پررويى ناميدند / اداهاى اصـــــــــــــولى را ارزشـــــــهاى آبادى
چريک پير سياسان، بخورد يک ضرب شست از او / صفايى،خاتـــم کوچک، جناب مـــــــيردامادى
به يوم الله روز دى(D)*، پريدند خانـــــــــه ملــــت / چو نيروهاى آمريکا، به فتح شـــهر نورمــاندى
به يمن فتح آسانش، بود فرمان که باشـــــــد هم / رييس مجلس خويشم، زخويشان سـنابادى
غرض هر چاکر خادم، بشـد مــداح آن رهـــــــــــبر / يکى ممنوع کرد لبخند، يکى جنگيد با شادى
يکى گير داد به خشــتک، يکى بند کــرد به تنبان / يکى عر زد يکى شيون، يکى تکبير و فريادى
کــــرامات غلام هر روز افـــــزون شـــد ز پيش از آن / به استيضاح خرم روز، وزيد از پشت او بادى!
کسى گفتا که نعلينش شود چون کفش آقا جفت / بياموزد به نوکـــــر ها راه و رســـــم شــيادى
غلام مســــــــجد اعظم شده کـــــــــاردار در آلمان / به «فن» خويش مشغولند هنرمندان اين وادى!
رموز پاچــهخــارى را، ســـعيد پرسيد از حــــــــداد / بگفتا گــر تو هــــم مالى، به يکباره ز اوتادى!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* منظور از روز دى همان D-day است!