مدرسه فاشیسم
ــــــــــــــــــــــــــــ
نامه وارده به فانوس
به مسوولیت شورای سردبیری
این روزها با شدت و حدت همه جا صحبت از بسیج و بسیجی است؛ آن چنان که نظامیان راه یافته به مجلس ولایت هم پرده پوشی را کنار گذاشته و با لباس نظامی در مجلس حاضر شده اند. کسی هم نمی گوید مجلس جای نماینده های منتخب مردم است ؛ نه نظامیان و افراد با سابقههای حضور طولانی در نهادهای نظامی. با مشاهده این وضع تصمیم گرفتم در این مورد مطلب بنویسم که آیا همان تصور و علاقهای که نظام جمهوری اسلامی (و مشخصا شخص ولی فقیه) به بسیج و بسیجی دارد مردم ایران هم دارند؟ بی هیچ تردید پاسخ این سوال منفی است. سالهاست که دیگر مردم با شنیدن اسم بسیج و بسیجی یاد فتح خرمشهر و این قبیل افتخارات نمی افتند؛ بلکه این لغات بلافاصله قیافه دهنمکیها؛ سعید عسگرها و اللهکرم ها را در ذهنشان تداعی می کند. یاد کوی دانشگاه تهران و تبریز و علامه می افتند؛ کتک خوردن نوری و مهاجرانی را به یاد میآورند و همه حوادث ریز و درشت این سالها در ذهنشان زنده می شود. هر چند که سران بسیج اعلامیه رسمی بدهند و نقش بسیج و یا عضویت عاملان آن فجایع و حوادث را در بسیج انکار کنند؛ (آن چنان که در آخرین مورد؛ برای بسیجیهای قاتل کرمانی انجام شد) اما در نزد مردم سه واژه " بسیج"؛ " امت حزب الله"؛ و" گروه فشار" خبر از یک معنا میدهد: تجاوز به حریم عمومی و خصوصی مردم؛ ضرب و شتم و تحقیر و توهین و.... قتل!
خود نظام هم وقتی از بسیج و بسیجی حرف میزند نظرش به کلیت مدافعین وطن در جریان جنگ تحمیلی نیست؛(که اگر هر فردی به واسطه این سابقه درخشان( دفاع از وطن) از طرف نظام عنوان بسیجی می یافت و قدر می دید و بر صدر مینشست؛ سرنوشت هزاران نفر مثل داود کریمی وجلایی پوروهادی زاده – نماینده مجلس ششم- و... به گونهای دیگر رقم میخورد) بلکه گروهی را مورد خطاب قرار میدهد که "امروز" حاضر به انجام هر کاری برای تحقق منویات مقام ولایت(!) هستند وهیچ باکی از حق و ناحق شدن ندارند و هیچ دغدغه خداترسی و آخرت اندیشی وپاسداری از حقوق مردم در دلشان نیست. در واقع باید گفت هفته ای که در آن بسر بردیم هفته پاسداشت گروههای فشار بود که اینک نام بسیج را یدک می کشند و سالهاست سعی می کنند همه افتخارات دوران جنگ را به نفع خود مصادره کنند و بگویند ما بودیم که آنروز آن افتخارات را آفریدیم و نتیجه بگیرند پس این اعمالی که امروز انجام می دهیم حق و صحیح است. غافل از این که مردم به خوبی می دانند جنگ 16-17 سال است تمام شده و این بسیجی های عمدتا زیر 25 سال در دوران جنگ کودکی بیش نبوده اند وچه بسا خیلی از آنها دوران شیر خوارگی خود را طی میکردند!
اما از منظری دیگر بسیج را بررسی کنیم و با کنکاش در احوالات بسیجیان خصوصیاتشان را باز شناسیم. فکر می کنم بهترین نمونه مورد بررسی؛ همین بسیجیهای قاتل کرمانی باشد. با توجه به مورد ذکر شده بسیجی آدمی است که اهل مطالعه نیست؛ با یک سخنرانی تحریک به انجام هر کاری (حتی قتل) میشود( بستگی دارد تحریککننده "چه کسی" باشد و شدت تحریک چقدر باشد؛ مثلا باید در منبر گفته شود فلان کس دشمن حضرت زهرا است و یا فلان کس عامل همه مشکلات بشریت (!) است) بسیجی زود باور است و ساده لوح؛ اگر به او بگویند برو و آدم بکش ؛ ما حمایتت می کنیم ؛میرود و می کشد و بعد فریب خورده و ناباور خیانت حامی اش را به تماشا می نشیند ؛افتخاربسیجی به زور بازویش است که به پشتوانه حکومت بزند و همه عقدههای انباشته در دلش را خالی کند و در اکثر موارد بیمی از مجازات نداشته باشد (جز در مواردی که فشار افکار عمومی نظام را مجبور به محاکمه کند و البته مجازاتهای وضع شده برای امثال سعید عسگررا دیدهایم) ؛ بسیجی هر عمل زشتی را از سوی "خودی" اش قابل تحمل می داند اما کوچکترین عمل از افراد "غیر خودی" مستوجب سنگینترین مجازات است و باید تلاش کرد تا فرد یاد شده حتیالامکان از هست و نیست ساقط شود( به این میگویند تناسب جرم ومجازات!) بسیجی بدون آن که تخصصی داشته باشد از امنیت شغلی و اقتصادی برخوردار است ؛ بالاترین مناصب هم برای او خیلی راحت در دسترس است ؛ یک جو شانس او را در سمت نمایندگی مجلس هم می نشاند تا احساس نخبگی کند وبگوید ده زن خیابانی را اعدام کنید تا مشکل زنان خیابانی برای همیشه حل شود!
( مشابه این تفکر را "آن بسیجی بزرگ" دارد که فکر می کند اگر ده تا نشریه بسته شود و ده تا نویسنده دستگیر شوند هیچ کس مردم را برای گرفتن حقوق خویش فرا نمی خواند) و بسیجی..... فرق جامعه و پادگان را نمی فهمد و متاسفانه بسیج؛ که حالا اکثریت مجلس را در اختیار دارد در انتخابات فرمایشی بعدی با اتکا به رای چند درصدی خود دولت را هم در اختیار می گیرد.
در مدرسه فاشیسم جز لمپن هاى جامعه را ثبت نام نمی کنند. آنان که به بندگی نمیارزند ولی امروز کنیز و غلام دارند.