وبلاگ اتوبوس نیست!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سید سام الدین ضیائی
به راستی این همه حرف برای چه؟ مگر ما چقدر حرف حساب شده داریم که میخواهیم درباره همه چیز اظهار نظر فنی و قطعی کنیم؟ از آیتاله (!) شیرین عبادی تا خویی و سیستانی و عمق مباحث دینی بگیر تا رابطه مرگ عرفات و صلح و دلایل حسن ارتباط با اسرائیل و ...آن وقت هم از دیگران بپرسیم چرا اینقدر از ما عصبانی اند! دوست گرانقدر همه وبلاگ نویسان؛ نگارنده نه از دست شما عصبانی است و نه از سر نزاع و خدای ناکرده دشمنی گلهمند شماست. اما متاسف از آن است که راست است که گفتهاند ما بیش از هر چیز از سخنانی ضرر میکنیم که حساب شده نیست! حتی اگر در وبلاگ با تعریف ویژهاش باشد!
به یقین، عزیز ییش کسوت ما نیز از سر دغدغههایش مینویسد، اما بدانیم که گاهی نگفتنها آن قدر لطمه نمیزند که بیحساب گفتنها! گروههای فشار فیزیکی هم که بر ای رد گمکردن ادای روشنفکرها را در میآورند و روزنامه و وبلاگنویس شدهاند که مثل ما و شما نیستند! ما مدعی هستیم که باید فکر کنیم و بگوییم.شما عزیز گاهی خیلی فکر نمیکنید و مینویسید، و آنها هرگز فکر نمیکنند و وارد عمل میشوند! از وادار کردن عملگرایان به حوزه عمل هم تا میشود باید پیشگیری کرد!
حکایت شما هم شده حکایت آن روشنفکر سادهانگاری که در اتوبوس شروع می کند به نقد اتوبوسی و دیگری از آن سو با مشت محکم حزبالله به جانش میافتد و تا جان دارد و میخورد میزند! آب هم از آب تکان نمیخورد! ما هم شدهایم آن مسافران بیچارهای که یا از ترس دهن باز نمیکنند و یا از سر هم دردی طرف روشنفکر را میگیرند و شریک کتک خوردنش میشوند! بی هیچ نتیجه معقولی از کل ماجرا!
ارزش گفت و گو در وبلاگ را به جدالهای اتوبوسی تنزیل ندهیم! راحت و ساده نوشتن هنر است اما با نسنجیده و بیحساب نوشتن تفاوت بسیار دارد.