چند نکته بر نوشته قبلى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
س.ع.دشمن شناس
کسى که طنز نويسى وبلاگى مى کند معمولا به دنبال سوژه جديد و فرصتى براى پرداختن به موضوعات جديد است. چون طنز نويسى بر سوژه هاى تکرارى و مورد استفاده توسط ديگر طنز نويسان کارى خيلى مشکل است. يک طنز نويس وبلاگ احتياج به زمان براى فکر و پرداختن به سوژه، آنهم سوژه روز و آماده کردن مطلب در خور توجه و حاوى پيام و در عين حال جذاب دارد، اما اين زمان عملاً وجود ندارد. وبلاگ نويس طنز پرداز از وبلاگ نوشتن ارتزاق نمى کند. او هم مثل همه ما در کار اول و شغل دوم و سوم گرفتار است، او هم مثل ما فرصتى ندارد. او هم ميتوانست از درد و رنج بنويسد و فرياد بزند. او هم مى توانست و خيلى خوب هم بلد بود ناله کند. اما او به دنبال شادى است به دنبال اميد و زندگى است. بگذريم.
در کنار اين مطلب باز خواستم بگم که با بچههاى خوب روزنامه شرق خصومتى ندارم و تلاششان را براى باز نگه داشتن يک روزنه کوچک براى تنفس ارج مى نهم. منتها بعضى وقت ها مديريت آنها خودش را شيرين مى کند و براى کارى بيربط از قاضى مرتضوى اجازه مى گيرد. من با اين قسمت مشکل دارم. شما بگوييد چه کنم؟
باز «فرصت طلبانه» از همين تريبون اعلام مى کنم که پس اين جايزه ما چى شد؟ نکنه اين جايزه قراره توسط بابا نوئل هديه داده بشه؟ عليرضا تمدن جان، طنز نويسان وبلاگ را درياب! حسين حسين هم ضمناً هنوز شعار ماست (قابل توجه ادمين محترم صبحانه). در مورد رفراندم هم يک حکم دشمن شناسانه بدم که بريد شرکت کنيد. واجب کفايى نيست، تکليف شرعى است آقا جان! احساس تکليف کنيد و اون لامصب رو يک کم تکون بديد آخه. ضمناً اين سکوت ابراهيم نبوى در مورد رفراندم منو کشته. (فکر نکنيد ها! ما به طنزنويس ها هم گير ميديم.) پس هر چه فرياد داريد سر ابراهيم نبوى بکشيد و ضمناً «بهترين گزينه» هم معين نيست، رفسنجانى هم نيست. بلکه کروبى است. چون با کروبى مطلب طنز بهتر ميشه در آورد.