--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Sunday, December 12, 2004


گندم نمايى و جو فروشى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارسا صائبى


اشاره: بدليل اينکه اصلاح طلبان حکومتى خود را همچنان طلبکار مى دانند اين نوشته کوتاه وبلاگى تنها گوشه اى از انتقادات را نشان مى دهد. هر چند به عقيده اينجانب بحث ها و مسائل مهمترى پيش رو داريم و گفتنى ها بارها گفته شده است. پرداختن بيش از اندازه به اصلاح طلبان حکومتى در شرايطى که خودشان باب پاسخگويى و نقد خود را بسته اند و تنها مى خواهند نشان دهند که هر کس که در مقابل آنها است مشتى جوان تندروى احساساتى هستند، فايده اى ندارد. اصلاح طلبان بايد فکرى اساسى به حال خود بکنند که به نظر مى رسد اندک اندک به آغوش برادران جناح راست خود در حال بازگشت هستند و از همان روش‌ها بهره مى گيرند.

اگر کل ماجراى اصلاح طلبى را بخواهيم در سه جمله خلاصه کنيم اين است که اصلاح طلبى با يک سو تفاهم شروع شد و با گندم نمايى و جو فروشى ادامه پيدا کرد و به ياس و سرخوردگى ختم شد. اصلاح طلبان حکومتى هيچ گاه منزلگاه نهايى خود را معين و مشخص نکردند و همواره با ابهام آفرينى جاهاى مختلفى را در دوردست ها به ما نشان دادند. خاتمى در مبارزات انتخاباتى خود در بهار هفتاد و شش حرف از «آزادى» زد، از استقرار «جامعه مدنى» و از «کرامت انسانى» سخن گفت. بديهى است که آزادى تعاريفى مناقشه برانگيز دارد، وقتى کسى حرف از آزادى مى زند لازم است لااقل درک خود را از آزادى و حدود و ثغور آن به طور کاملا شفافى بيان کند. خاتمى اين کار را به نحو شايسته‌اى نکرد. زمانى مى گفت «آزادى يعنى آزادى مخالف» و گاهى بر «آزادى انديشه» تاکيد مى کرد ( جالب اينجا بود که ‌به جاى «آزادى بيان» و در واقع «آزادى بعد از بيان» بر «آزادى انديشه» تاکيد مى کرد. پر واضح است که انديشه خودش آزاد هست و نيازى به آزاد کردن انديشه با حادثه دوم خرداد نبود.) و گاهى مى‌گفت که «همه چيز بايد در چارچوب قانون باشد.» زمانى هم در مقابل حرف از « آرمان هاى امام» مى زد و «پرچم جمهوريت» را به دست ايشان مى داد. (امامى که چندين و چند وتوى اساسى در کارنامه خود دارد. مانند عزل غير قانونى آقاى منتظرى و بازنگرى در قانون اساسى که در شرايط ويژه جنگى هم نبود.)

در عمل «ظرفيت هاى پنهان قانون اساسى» هيچگاه خودشان را نشان ندادند. آزادى براى مخالف از آزادى براى حلقه کيان در روزنامه جامعه شمس آغاز شد و کار به سه چهار ماه نکشيد که همان را هم بستند. برگرديم به نقطه شروع، خاتمى و دوستانش به طور مشخص برنامه‌اى براى آزادى و به قول خودشان «توسعه سياسى» چيزى غير از «معجزه صندوق» ارائه ندادند. به جاى اين همه کلى گويى در باب آزادى خاتمى اگر يک سياستمدار اصلاح طلب بود بايد مى آمد و از همان ابتدا مى گفت که مثلا: «داشتن مجوز کميسيون ماده ده احزاب براى فعاليت حزبى سياسى مغاير با قانون اساسى است و اين برنامه مشخص من براى توسعه سياسى است و اگر راى بياورم اين کميسيون را منحل خواهم کرد و رهبر هم با تنفيذ حکم من با اين برنامه ها موافق است» خاتمى اين کار را نکرد. حتى در دور دوم که همه چيز کاملا رو افتاده بود. چرا؟ نمى دانيم! ده ها از اين برنامه هاى مشخص ميتوانست داشته باشد اما به جاى آن فقط خنده در دور اول و گريه در دور دوم تحويلمان داد.

خاتمى همانطور که در بالا آمد، حرف از «توسعه سياسى» زد اما هيچ برنامه اى غير از تهييج مردم با استفاده از شعار هاى احساسى در زمان انتخابات که توسط دوستان ساخته مى شد و در آوردن سيل عظيم آراى مردمى به پاى اصلاحات درون نظام و بعد عدم استفاده حتى از همان ظرفيت هاى احساسى براى بعد از انتخابات، کار ديگرى نکرد. صندوق دوسه بار معجزه کرد و شرايط هم مهيا بود اما وقتى برنامه اى نبود، کاملا طبيعى بود که کارى انجام نخواهد شد. مثل آن همشهرى که دعا مى کرد بليط بخت آزمايى او برنده شود دست به دعا برمى‌داشت، اما خوب متاسفانه برنده نمى شد. چون خود بليط را نخريده بود!

خاتمى در ميان بهت و حيرت اهل نظر ابتدا حرف از «جامعه مدنى» زد و بعد از چند ماه در آذر سال ۷۶ در کنفرانس سران کشور هاى اسلامى آن را به « جامعه مدينة النبى» تغيير داد. (دو مفهوم کاملا متفاوت هر چند نه صد در صد متضاد) همان روزها به عنوان يک شهروند عادى نامه‌اى به خاتمى نوشتم و به اين مطلب انتقاد کردم. منتها هنوز فضا گرم و پرحرارت بود و «عطر گل ياس» در فضا پيچيده و «روزنامه جامعه مدنى» هم در حال در آمدن، خوشبينان ملامتگر بودند و نقد منتقدين در گوشه و کنار در ميان اين همه هياهو گم شد. خاتمى کتاب خوانده و اهل فلسفه سياسى به عمد جامعه مدنى را پيش کشيد، گندم نماياند و صد افسوس که بعد از تنها گذشت هفت ماه از دوم خرداد جو فروخت.

خاتمى تنها داد کشيدن بر سر دوستان واقعيش يعنى خبرنگاران و دانشجويان را خوب بلد بود و در مقابل «رحما بينهم» بود.

 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى