همه چيز الکترونيک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قديمی
حالا هی اصرار که بنويس، میگم چی بنويسم. ميگه از همون چيزايی که قديما می نوشتی. ميگم کی حوصله داره (جرأت داره) تازه کجا بنويسم (که گير نيفتم) ميگه يه چيزی هست به اسم وب لاگ (نه اينکه اونا رو نمی گيرند!) چه جالب نوشتن هم الکترونيکی شده. نه اينکه فکر کنيد خيلی پرتم, نه مثلا مهندس الکترونيک ام ولی باورم نمی شه! چرا؟
آخه همين چند وقت پيش بود که(به عنوان يک مهندس High Tech ) برای خريد يه لونه مرغ تو اين شهر بزرگ می خواستم از يکی ازين بانکها ی دولتی (نه اينکه با خصوصی سازی مخالفم) وام بگيرم. چه فرقی می کنه- بانک ملی بود. به شعبه مربوطه رفتم، گفتند بايد حساب باز کنی. گفتم يه حساب سيبا دارم چند سالی هم هست کار میکنه. گفتند حتما بايد حساب سنتی تو همين شعبه باشه. حالا فکرش رو بکنيد دو-سه ماه برای هر کاری تو اين ترافيک از اين سر شهر ميرفتم اون سر شهر. حالا هی بگيد بانکداری الکترونيک. (کنترل الکترونيک ترافيک ديگه پيش کش) البته صادراتی ها پيشرفته ترند (کاری به استعفای مدير عاملش ندارم) حساب سپهر را قبول دارند ولی برای گرفتن رمز تلفنبانک سپهرتون بايد چند باربه شعبه خودتون مراجعه بفرماييد- يه بار نرم افزارش ايراد داره يه بار خط تلفنش وصل نشده چند بارش هم يا رييس نيست يا ارتباط ماهواره قطعِ (ربطی به زدن شبکه های بيست و چهار ساعته هم نداره) حالا هم رمزی را که داده اند غلط است. تا دوباره کی وقت کنم برم شعبه.
باشه؛ بانکيهای ما قديمی اند, رييس شرکت خودمان که ديگه end ـِ صنعت IT یِ برای مذاکره با نماينده يک شرکت خارجی طرف را مجبور کرد بياد اينجا. نه اينکه صحبت قراردادی, چيزی بود - که تازه اونهم با تجارت الکترونيک انجام شدنیِ- نه؛ حدود نيم ساعت بحث فنی بود که می شد پشت تلفن و فوقش با يک سيستم کنفرانس(از نوع الکترونيکی) و چند بار رد و بدل کردن email (نامه الکترونيکی!) انجامش داد.- (حالا يه وقت به گوشش نرسه از نون خوردن بيفتم – میگم ننويسم)!
می گم اين از بانکداری و تجارت الکترونيک وای به حال نوشتن الکترونيک! (چی کار دارم به دولت الکترونيک ورأی گيری الکترونيک در مجلس و انتخابات الکترونيک)
می گه اينقدر نگو قديمی بگو پست مدرن. واللا ما قديميها می گيم دوره آخرالزمان شده!
پانويس: عبارتهای داخل پرانتز فقط از ذهنم گذشت (بهش نگفتم)