سعی ضایع، کار باطل، پای ریش!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سام الدين ضيائى
وعده اصلاحات آخرین برگ دوام جمهوری اسلامی بود که با بیدرایتی شخص رئیس جمهور و اصلاح طلبان حکومتی، به باخت انجامید. وعده بی عمل تاریخ انقضا دارد و شعار های مقبول تا زمانی مورد اقبال خواهد بود که مردم ببینند داعیهداران یک اندیشه ميتوانند به آن عمل کنند و اگر مدعی عدالت و آزادی به وعده هایش عمل نکند و بدتر از آن در کنار بی عملی، در برابر آزادی کشی و بیعدالتی نیز سکوت کند، قولش مقبول نمی افتد.
ایرانیان نخستین بار، نه به دلیل تبلیغ یک اندیشه دینی صرف و یا تنها زور شمشیر، که به خاطر عدالت جویی و حقیقت گویی که در اسلام دیدند و در میان پادشاهان و به ویژه موبدانشان نمىيافتند در مقابل مسلمانان نايستادند و دين جدید را پذیرفتند. چه در اسلام اولیه نوک تیز پیکان قیام محمد، تمامیت خواهی قریشیان را که هم قبیله اش بودند، نشانه رفت و عدل اسلامی در هم ریزنده درجات و طبقات بود و مسلمین آن قدر آزاد بودند که به زبان می آمدند و از پيامبرشان انتقادهای تندوتیز می کردند. اما مردم چه می دانستند که بعدها وقتی دین و دولت در هم آمیخت تفاوتی میان موبد و ملا، شاه و خلیفه نخواهد بود!
ملت ایران در مقاطع مختلفی از تاریخ دچار فراموشی تاریخی شده و فریب دین مداران حکومت خواه را که وعده به نگین دین مزین کردند، خورده است. آخرین بار نیز، انقلاب اسلامی و سرابی به نام «جمهوری اسلامی» که فرصتی تاریخی برای فرار از سلطنت و دیکتاتوری و گام نهادن در راه جمهوری و دموکراسی به شمار آمد، ملت را دیگر بار دچار توهم رهایی بخشی وحدت «دين ــ دولت» کرد. پس از بیست سال بازگشت به عقب و تغییر تنها در نام و نشان حاکمیت استبداد و سرکوب و بی عدالتی به نام دین، ملت در نهایت گذشت، این بار به وعده های خاتمی و دوستانش اعتماد کرد و با «نه» به تمامیت خواهی حاکمیت، دوم خرداد را آفرید.
در بیست سال بیش ازخرداد ۷۶ ،حاکمان تزویر که حال به زر و زور هم مجهز بودند، هر چه خواستند کردند و آب از آب تکان نخورد. ولی پس از آن بود که به قول آقایان سطح انتظارات مردم اما به اتکای شعارهای خاتمی و وعده هایش در باب آزادی بیان، توسعه سیاسی، مخالفت با خشونت و خشونت گرایان، به رسمیت شناختن حقوق شهروندان و دفاع از تنوع و تکثر و استقرار دموکراسی افزایش یافت و صورت علنی به خود گرفت.
زمان گذشت و هرچه مردم به ادامه سرکوب و بی عدالتی حساس تر شدند، خاتمی بیشتر کوتاه آمد و نخواست به برکت پشتیبانی ملی و بدون رویکرد خود به خودی و انفعالی که پس از دومین دوره ریاست جمهوری اش به اوج رسیده بود، با شیوه ای عملی کار خویش کند و به جای عقب نشینی به نفع حاکمیت تمامیت خواه، آنان را وادار به عقب نشینی کند و نکرد آن چه را که ۵ سال بیش در چنین روزهایی، به نام ملت و از قول «مولوی» در «فتح» که پس از به بند کشيدن «خرداد» وپيش از آغاز کشتار دسته جمعی مطبوعات آمده بود، چنین آمد که :
«بر نمد چوبی که آن را مرد زد
بر نمد آن را نزد بر گرد زد»
و از او خواسته شد:
«هين تو کار خویش کن ای ارجمند
زود کايشان ریش خود بر می کنند!»
بنا بر امیدی که هنوز بر آن «ارجمند» داشتيم، به هشدارى و همان دو بيت اکتفا شد و انتظار بر تغيير بود. اما دریغا،
سعى ضايع، کار باطل، پاى ريش