من اهل نفرين نبودم
نامهاى به مقام معظم رهبرى
_________________
آرمين راد
جناب آقای خامنهای
سلام
میدانم من را يادتان نيست. اين کاملا طبيعىست و جز اين نيز نمیتواند باشد. خيل آنانى که به دوستداری و يا وزش باد و يا بوى شيرينى گرد شما جمع شدهاند نبايد اجازه دهد از دوستداران قديمى شما که حالا در کنجی افتادهاند و هیچ خبری هم ازشان نيست يادى در وجود شما باقی مانده باشد.
بگذريم. حرف بسيار است. اما اگر هيچ حرفی نبود و فقط يک نفر بود و آن يک نفر اسمش قاضی مرتضوی بود و در نظام شما جايى داشت و حتی کارمند نمونه هم نبود و اجازهی نفس کشيدن داشت، آن قدر بیش از خلخال از پای زن يهودی بیرون آورده بود که من شرمم بیاید از آن روزگاری که به حسینیهی امام خمینى مىآمدم و صلعلیمحمد و درورد برای شما میفرستادم. شما بد جوری من را که دوستدار واقعی شما بودم و از شما دفاع مىکردم خرد کرديد.
بگذريم. جناب مقام معظم رهبری که من نمیدانم چه برتری بر مردم داريد که بايد خلاف نص صريح قرآن جلوى اسمتان القاب چنين و چنان بيايد و مردم بترسند در محافل رسمی از اين القاب استفاده نکنند، آن قدر حرف هست که اگر شروع کنم به اين زودىها تمام نمیشود.
روزگاری فرمان به سياسى شدن دانشگاهها داديد. وقتى ديديد آنان که در سياست تعقل میکنند مخالف شما میشوند گفتيد: دانشجويان سياسى باشند ولى سياسىکارى نکنند. که معنى آن اين بود که به من و ارکان نظام کاری نداشته باشند و لابد به نظام سياسى آمريکا حمله کنند.
حالا بعد از چند سال و چند گاهی مانده به انتخابات دوباره فرمان به سياسى شدن دانشگاهها دادهايد که به گمان خود جوانان احساس آزادی کنند و در تنور سرد انتخابات کوتولهها بدمند و شما فردا به منبر برويد و از شرکت جوانان در انتخابات بگوييد. گوشت جوانانی را که در لابهلای فرمانهای رنگارنگ شما کباب میشوند در کدام عروسی و عزا به نيش خواهيد کشيد؟
من برای شما متاسفم. برای خودم متاسفم که افرادی چون شما بر ما حکومت میکنند و براى ايران که هميشه گرفتار ديکتاتورهای تاجدار و کلاهی و عمامهدار بوده است که فکر میکنند هر چه به مردم بگويند بايد همان بشود. دانشجويان اگر سیاسی بشوند به خاطر فرمان شما نيست و اگر منفعل باشند نيز کاری به فرمان شما ندارند. بياييد يک بار هم که شده اين ذهنيت را از خود دور کنيد که شما بايد براى مردم تصميم بگيريد. يک بار هم که شده خود را به راستى نماينده و خادم مردم بدانيد و از آنان در برابر ظلم و بیعدالتی دفاع کنيد. اما مىدانم که قدرت چنان شما را در بر گرفته است که چنين نخواهيد کرد و دروغ چنان شما را در برگرفته است که برای هر ظلمی توجيهى داريد. کاش ما همه فراموش نمىکرديم که ظلم و دروغ هيچ توجيهى ندارد.
من اهل نفرين نبودم. الان هم نيستم. اما خيلىها هستند که اهل نفريناند. نفرين مظلوم بد جور آتش مىزند. مراقب باشيد.