فلسفه احکام
ــــــــــــــــــــــ
نیما قدیمى
دین بیشک دستوراتى براى پیروان خود دارد. مؤمنان واقعى هم بى هیچ پرس و جویى باید به این دستورات عمل کنند. از واجباتى مثل نماز و روزه و حج تا محرماتى مثل زنا و مشروب و … البته وعده ثواب و حور و بهشت هم هست و کسانى که سرپیچى و گناه کنند با زقوم و جهنم سر و کار خواهند داشت. این وعده و وعید بسیارى را به پیروى از این فرمانها وا میداشت. اما کم کم عده اى ناخلف پیدا شدند که در برابر این احکام چراهایى مطرح کردند. چرا حجاب؟ چرا تعدد زوجات؟ چرا صیغه؟ و بسیارى چراهاى دیگرکه همه ناشى از ضعف ایمانشان بود و روشنفکران دینى را چاره جز این نبود که چراها را پاسخ گویند تا دیگران را از راه بدر نکند. روزه براى سلامتى مفید و در گوشت خوک کرم پیدا شد و از موى زنان تشعشعات خطرناک ساطع شد. بدن مرد و زن بعد از نزدیکى حالتى مرموزى یافت که تا غسل نکنند، در کوچه و بازار و تاکسى، جنس مخالف را تحریک میکند و …
آن کرمها را کشتند و خوکها را کاملن بهداشتى پرورش دادند تا مدفوع خود را نخورند ولى حتمن مشکلات دیگرى هم هست که علم هنوز به آنها پى نبرده. تحریم زنا براى حفظ کانون خانواده و تجویز صیغه نشان از واقع بینى شارع است که میدانسته مردان هوس بازند و …
اشتباه از اینجاست که ما از شرع سعادت دنیا و آخرت را انتظار داریم. اعدامم نکنید! با شرع مخالفتى ندارم، میگویم از شرع سعادت دنیا را نخواهید. حتا سعادت اخرا هم نخواهید. شما وقتى نماز میخوانید باید قربتا الى الله باشد، نه به هواى حورى. حجاب را بپذیر - اگر خواستى - چون خدا گفته نه آنکه اگر سر نکنى به دوزخت برند یا امور مسلمین لنگ شود. خمس بده ولى نه به عنوان مالیات بلکه به عنوان عبادت و نه حتا اینکه مالیات بده به عنوان عبادت. شرع پلکان طریقت است براى رسیدن به حقیقت نه براى امرار معیشت. کار دنیا را باید به اهلش سپرد. بسیار جامعه ها پیشرفته تر و از دار دنیا برخوردارتر از ما و به قول اسد آبادى با آنکه مسلمان نیستند مسلمانتر از ما.
عبادت یعنى بندگى و بندگى یعنى هر چه آقا گفت بگو چشم، بى هیچ چشمداشت مزدى. منتها نه از سر بردگى که از سر عشق. معشوق هر چه طلب کند، عاشق میدهد بى هیچ تمنایى! نه مثل عشقهاى جوانى که اول تمنایى و بعد هیچ! اگر آن عشق حقیقى نیست با سر سپردگى به امر و نهىهاى شرع آنرا تمرین کن. نه اینکه چفیه بچههاى جبهه رفته و الان کنارى فراموش شده را به گردن بینداز و به اسم بسیجى مزاحم دختر و پسر مردم شو. مثل اون بچه اى که چون از داشتن دوست دختر محروم است، به هواى وصلت ۷۰ حورى عملیات انتحارى میکند و تو میگویى جانش را کف دستش گذاشته!
چند سال پیش که انصار حزب الله هر کارى دلشان میخواست میکردند، دوستى اتفاقن مذهبى میگفت از بس ریختند تو پارک و سینما، زن و بچه مردم را کتک زدند و بعدش نماز خوندند، آدم دیگه روش نمیشه نماز بخونه! دیگه نمیدونم بعد از ۱۱ سپتامبر تو آمریکا روش میشه بگه مسلمونه یا نه.