نقش جهان نما
ــــــــــــــــــــــــــــــ
نيما قديمى
ببينيد من نه هنرمندم نه نويسنده. خيلى بيش از اينکه دود چراغ خورده باشم، دود هويه خوردهام ولى يه چيزايى هست که آدم نميتونه راحت از کنارش بگذره و هيچى نگه. نمونهاش همين برج گيشا. البته اينو ديگه لازم نيست از کنارش رد بشى، از بيشتر جاهاى تهران پيداست. اگه دقت کرده باشيد، تلويزيوناى لوس آنجلسى هنوزم از برج آزادى به عنوان نماد تهران استفاده مىکنند. ولى جمهورى اسلامى از برج ميلاد. خوب تا صحبت نماد شاهنشاهى و جمهورى اسلامى است آدم به هر دو شون حق ميده. ولى اگه ببينيم ساختن برجهاى بلند ديگه تو دنيا منسوخ شده، يکم جاى فکر داره. البته آقايون کاربردهاى مخابراتى و تلويزيونى اين برج را بيشتر به رخ مىکشند ولى براى اينکه به ضعف اين بهانه پى ببريد لازم نيست متخصص باشيد. همين قدر بدونيد که با هزينه ساخت يک چنين برجى با سرمايه گذارى در صنعت ماهواره - اونهم نه لزومن ساخت ماهواره زهره- تمامى کاربردهاى مدرن اين برج پوشش داده مىشد. پس تنها کاربرد اين برج بلند چيزى نيست جز يک نماد رو کم کن! ولى کاش آقايون متوجه اين نکته بودند که در عصر اطلاعات، حرف نو داشتن نماد است نه بناى نو. و البته از اينها که حرفى براى گفتن ندارند جزاين انتظارى نيست که حتا فيلترينگ گسترده اينترنت يا پخش امواج سرطانزا براى ايجاد پارازيت روى تلويزيونهاى ماهواره اى هم چندان دور از ذهن نمىباشد.
اما ظاهرن اين برج بلند، به تنهايى نمىتواند حفرههاى عقدهاى ايشان را پر کند، چون يک جاى ديگه تو همين تهران خيلى آروم و بى سر و صدا مشغول ساختن يک مجموعه معمارى بزرگ و پر هزينه هستند. گويا قرار است مجموعه مصلا نمايانگر هنر معمارى اسلامى که نه، شيعى جمهورى اسلامى باشد. همانطور که ميراث گرانبهاى فرهنگى تاريخى شهر ما اصفهان هم بيشتر نماد هنر شيعه صفوى است. پس اگر پروژه جهاننما مىرود تا نه فقط به جهان نما که به تاريخ هنر و فرهنگ اين مرز و بوم دهن کجى کند يا چرخهاى آهنى مترو، چهارباغ ما را بلرزاند يا درختهاى خيابان ولىعصر را با تبر دشمنى با هر چه نماد غير خودشان است، قطع کند و … بدانيد با يک فکر ماليخوليايى طرف هستيد که چون در عصر اطلاعات، حرفى براى گفتن ندارد با بتن و آهن و سيمان به جان فرهنگ و هنر اين مملکت افتاده است. همان کارى که طالبان ناشيانه با گلوله توپ با مجسمههاى بودا مى کرد!