--> <$BlogRSDUrl$>

فانوس

يک وبلاگ گروهی در عرصه‌ی سياست، اجتماع و فرهنگ

پيوند به مطالب ديگران

 

وبلاگ‌ها

 

Tuesday, February 15, 2005


بازم حرف زيادى
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نيما قديمى

قربون حواس جمع! کلى فسفر مصرف کرديم، در و گوهر ازين قلم تراويد، ايميل زديم يادمون رفت مطلب رو ضميمه کنيم. حالا دوباره مى‌نويسم:
اين‌دفعه مى‌خواستم پا تو کفش منطقى‌ها کنم. فرض کنيد «آ» مجموعه‌ى همه‌ى مجموعه‌هايى باشد که شامل خودشون نيستند. آيا «آ» عضو خودش هست يا نه؟ يکم فکر کنيد تا ادامه بدم:
چند وقت پيش نوشتم اگه با نظر من موافق نيستيد بنده را ارشاد بفرماييد. يه دوست قديمى همون شب ارشادم فرمودند - البته فيزيکى! دو تا مشت حواله ام کردند- البته تلفنى!!
داستان از يک کژ فهمى شروع شد. ما داشتيم در مورد فلسفه تحليلى و زبانى گفتمان مى‌کرديم که من ازش پرسيدم آقا تو اصلن فرق تعريف دست راست و چپ را مى‌دونى. اونم عصبانى شد و گفت اگه دستم مى‌رسيد يه مشت با دست چپم طرف راست صورتت مى‌زدم و يکى با دست راست طرف چپ صورتت تا بفهمى دست چپ و راستم رو بلدم. کلى خواهش و تمنا کردم تا گذاشت توضيح بدم که منظورم چى بود:
ببين قديمى‌ها اسم رو سمت راست مى‌نوشتند، بعدش مى‌رفتند مى‌گشتند حد و رسمش رو پيدا مى‌کردند و سمت چپش مى‌نوشتند. اما امروزى‌ها اول يک سرى مشخصات رو جمع مى‌کنند سمت راست مى‌نويسند بعد يه اسم روش مى‌گذارند، مى‌نويسند سمت چپ. همين، به خدا به چپ و راست سياست و در پيت و اين حرفا هم ربطى نداره.
[شما:] اين که نشد برخورد فيزيکى تو هم بى‌خودى شلوغش مى‌کنى. [من:] ولى به‌نظر من تلفن يک وسيله فيزيکى است. [شما:] بله اگه با تلفن زده بود تو سرت مى‌شد برخورد فيزيکى ولى اين‌طورى مجازه -به فتح يا ضم ميم- [من:] خوب پس اينو چى مى‌گيد:
يه ‌وقتى، يه جايى تو يه جمعى يه حرفايى زدم که سر سبز را مى‌برد بالاى دار به جرمش آن بود که اصرار هويدا مى‌کرد. يه روزنامه که بعدها تعطيل شد يه گوشه‌اش رو چاپ کرد. فرداش سربازاى گمنام اومدند پيش بزرگترامون که آقا جلوى اين بچه رو بگيريد. بعد اون بزرگترا هى از من مى‌پرسيدن بلايى که سرت نياوردن، ضربى، شتمى، مشتى، لگدى. مى‌گفتم نه. اونا هم مى‌گفتند خوب اگه زده باشند هم بهت گفتن به کسى نگو! اون زمونا هم ابطحى نبود آدم بره پيشش دردودل کنه. حالا دوره زمونه عوض شده، اول شکنجه‌ات مى‌کنند، بعدم مى‌گذارن برى تعريف کنى تا ديگران عبرت بگيرن ديگه ازين غلطا نکنن.
پانويس: غلط نکنم دوباره قاتى پاتى شد، پس تا دير نشده پيدا کنيد پرتقال فروش را.

 
| Permalink |

وبلاگ گروهى فانوس

دربــاره فانـــوس و فانوســيان

آیینه فانوس (رها از فیلتر)

آخرين مطالب فانوس

 

سايت هاي خبري

 

سايت هاى شخصى

 

آرشيو

تماس با ما

- هر گونه برداشت مطلب و يا نقل‌ قول از نوشته‌هاى فانوس در سايت‌ها يا وبلاگ‌هاى ديگر با ذکر مأخذ و حتى المقدور دادن لينک به مطلب مجاز خواهد بود.

- ديدگاه‌هاى فکرى نويسندگان محترم فانوس لزوماً منعکس کننده آرا گردانندگان وبلاگ گروهى فانوس نيست.

- با ارسال مقالات و نيز مشارکت در تبادل نظرها و بحث ها به پربار شدن محتواى وبلاگ خود «فانوس» يارى رسانيد. فانوس متعلق به همه علاقمندان آينده ايران است.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

NOQTE

بازگشت به صفحه اصلى